ویژه خبری

بررسی پیوند سلول‌های بنیادین حیوانی به سلول‌های پایه انسانی

پایگاه خبری، تحلیلی «بلورگچساران»: این مقاله علمی در ۵ دانشگاه معتبر کشور ایران و کنفرانس روانشناسی و آسیب‌شناسی کشورهای بلژیک، هلند، فرانسه، اسپانیا وگرجستان ارائه شده است.

آسیب ‌شناسی هوش ‌ترکیبی و بررسی پیوند سلول‌های بنیادین حیوانی به سلول‌های پایه انسانی و احتمال جهش ناخواسته و مهاجرت پنهان سلول‌های بنیادین پیوندی به مغز و تشکیل سیستم عصبی 

علی بیگدلی

کارشناس ‌ارشد روانشناسی

بهداشت و درمان شرکت ملی نفت ایران

ali3bigdeli@gmail.com

 

 

شرح عکس : پیشرفت‌‌های علمی در فضایی ایزوله رخ نمی‌‌دهند و تمامی نظریات، آزمایشات، نتایج و جمع‌‌بندی‌‌های علمی ما  عواقب ناخواسته دارند. مهندسی ژنتیک در کشورهای مختلف  از سال ۱۹۹۷ میلادی موفق به تولید ارگانهای انسانی بر روی حیوانات شده است . شوک  این واقعه در آن زمان به حدی بود که برای آرامش افکار عمومی در ابتدا این عکس، یک مونتاژ عکاسی و فتوشاپ معرفی شد، اما در زمانی بسیار کوتاه همه به واقعی بودن آن اطمینان پیدا کردند. آنچه در این موش رشد یافت، تنها لاله و غضروف گوش بود که  ژن‌های انسانی کد کننده این قسمت از بافت بدن هستند و با پیوند بر روی سلول‌های پایه موش حاصل شد . در آن زمان این گوش هنوز ساختار واقعی دستگاه شنوایی را نداشت اما جهش بسیار بزرگی برای علم ژنتیک بود و در آینده نزدیک به‌همین شکل، ناسازه هوش سوم  به جهانیان معرفی می‌شود و مانند ویروس ایدز و کوئید ۱۹ هیچکس مسئولیت آن‌را نخواهد پذیرفت و این پیچ اشتباه Wrong Turn سقوط انسانیت خواهد بود.

 

چکیده

انسانی ‌کردن میمون‌ها یا برعکس ترکیب و پیوند ژن‌های حیوانی به ژن‌های پایه انسانی معادل آسیب رساندن به آنها و برهم‌زدن تعادل هوشیاری است. آن‌ها کجا زندگی خواهند کرد و چه کاری انجام خواهند داد. موجودی را خلق نکنید که در هیچ زمینه‌ای از زندگی دارای معنا نباشد و هیچکس مسئولیت آنرا نپذیرد مانند ویروس ایدز که تمام ویژگی‌های آن مانند تهاجم غیر قابل کنترل به سیستم دفاعی بدن همه دلالت بر طراحی اولیه آن به عنوان یک سلاح بیولوژیک بوده که از کنترل خارج شده است. چه کسی تضمین می‌کند که ژن‌های پیوندی جهش ناخواسته نداشته باشند؟ چه کسی تضمین می‌کند که ژن‌های پیوندی به مغز مهاجرت ناخواسته نداشته باشند؟  ترومای هوش‌ترکیبی و آسیب‌ و اختلال خودآگاهی انسان براثر جهش ناخواسته و مهاجرت پنهان سلولهای بنیادین حیوانی به سلولهای مغز پایه انسانی در آینده نزدیک به پیچ اشتباه بشریت تبدیل خواهد شد. آنچه در این آزمایشات نادیده انگاشته شده، جهش ناخواسته، مهاجرت پنهان و توارث‌پذیری سلول‌های پیوندی به نسل‌های بعدی است که با گذشت زمان این آسیب گسترده‌تر و عمیق‌تر خواهد شد.

افزایش بی‌سابقه افراد دارای هویت جنسی متناقض – ترنس‌جندرtransgender    که همزمان هردو آلت زنانه کامل و مردانه کامل را دارند و همزمان هر دو حالت اورگاسم کامل زنانه و کامل مردانه را تجربه می‌کنند که این دوگانگی بصورت کامل و بدون نقص ، نشان دهنده غیر طبیعی بودن و دخالت عامل انسانی در این این افزایش تصاعدی است. تغییر آرایش ژنتیک انسان بر اثر عوامل مختلفی روی می‌دهد که منابع تغذیه حیوانی و گیاهی  تراریخته در آن بیشترین نقش را دارند و شاید این پدیده در حال گسترش، برنامه‌ریزی مهندسی ژنتیک برای طراحی جنس سوم باشد، ناسازه جنس سوم برای هویت جنسی متناقض چیزی از سنگینی این بار مسئولیت کم نمی‌کند، در آینده برای توجیه هوش ترکیبی متناقض چه ناسازه‌ای بکار خواهند برد؟  آیا ناسازه‌ هوش سوم چیزی از بار مسئولیت ما کم خواهدکرد؟

کریسپر نوعی تکنولوژی جدید ویرایش ژنتیکی است که می‌تواند به پیشرفت ژن‌درمانی کمک‌های زیادی بکند. تاکنون ژن‌درمانی از طریق تکنیک انتقال ژن gene transfer انجام می‌شده است؛ به این صورت که یک ویروس بی‌خطر، نسخه‌ی سالمی از یک ژن را به سلول منتقل می‌کند تا جای ژن معیوب را که بیماری ایجاد کرده، بگیرد. اما در روش کریسپر کَس‌9 دانشمندان می‌توانند مستقیم ژن معیوب را اصلاح کنند. آنها DNA معیوب را جدا کرده و به جای آن یک DNA سالم می‌گذارند. فناوری کریسپر ابزاری مانند قیچی برای برش و چسباندن دی‌ان‌ای سلولهای بدن است. قدرت زیاد، مسئولیت بسیاری را هم با خودش می‌آورد. ما به نقشه‌‌ی ژنتیکی خود دست یافته‌‌ایم؛ این بدان معناست که ما کتاب زندگی خود را خوانده‌‌ایم و حالا می‌‌توانیم شروع به بازنویسی آن کنیم.  محققانی که هیبرید انسان و میمون را انجام دادند، اسپانیایی هستند ولی برای دور زدن ممنوعیتی که در اسپانیا در زمینه انجام چنین آزمایشاتی وجود دارد، این آزمایش را در چین عملی کردند. این جنین برای اولین بار به منظور غیر فعال کردن ژن‌هایی که رشد ارگان را کنترل می‌کنند، اصلاح شد.

نگرانی‌های اخلاقی هم در طول این آزمایش مطرح شد که به دلیل ترس از مهاجرت سلول‌های بنیادی پیوندی به مغز است. هیبرید انسان و حیوان چگونه خودآگاهی خواهد داشت؟  مخلوطی از حیوان و انسان را کایمرا می نامند.

هم‌اکنون کشورهایی هستند که به صورت مخفیانه روی مهندسی هوش، ابرهوش، ابرانسان و سرباز جهانی آزمایشات گسترده‌ای انجام می‌دهند.  مهندسی هوش به نقص در ناخودآگاه و خود‌آگاهی انسان می‌انجامد و اگر این نقص به بیرون از آزمایشگاه انتقال یابد به فاجعه‌ای مرگبارتر از ویروس ایدز و کرونا می‌انجامد.  انسان خودخواه زاده شده است، سورس و کدهای ناهوشیار بذر را تغییر میدهد، که بذر فصل نشناسد و نور خورشید را تشخیص ندهد تا هر زمان که بشر اراده کرد در گلخانه بذر را به رویش وادارد.   بشر با هوش گیاهان چه کرده است؟ روش تراریخته برای اصلاح نباتات و آماده سازی گیاهان برای کشت و زرع در جهت زدودن سابقه تاریخی و تجربیات موجود در حافظه گیاهان و از بین بردن حساسیت آنها به شرایط محیطی بوده است.

بذرها دیگر به طول روز حساس نیستند، دیگر برای جوانه‌زنی در زمان مناسب به خواب نمیروند، در نتیجه نمیتوانند دوره زندگی خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که به سرما یا گرما برخورد نکنند و اگر از سوی انسان در تاریخ نامساعدی کشت شوند، از سرما یا گرما از بین می‌روند و گیاهان این نقص هوشیاری را به جانوران و انسان که از آنها تغذیه می‌کنند انتقال می‌دهند. همین نگرش و فرآیند دستکاری ژنتیک در مورد انسان در‌حال اجرا است و نتیجه آن تغییر ناهشیار بشر و زدودن کهن‌الگوها از حافظه انسان در بستر زمان است، پایان این فرآیند به مهندسی اجتماعی و تبعیض می‌انجامد و پایان کار را کسی نمی‌داند.

کلمات کلیدی: کریسپر ، تعادل هوشیاری ،  اختلال هوشیاری ، مهندسی هوش ، هوش‌ترکیبی ، هوش بنیادین ، هوش سلولی ، هوش ذرات ، رزونانس ذرات،  تفکر همزمان ، کلون‌سازی ، اپی‌ژنتیک ، صفات چندژنی

مقدمه

سال ۱۹۸۱ اولین پستاندار تراریخته شکل گرفت دانشمندی به نام Gordon با روش میکروتزریق  Microinjection دی‌ان‌ای ژنی بیگانه را به درون ژنوم موش وارد کرد. بدین ترتیب، اولین پستاندار تراریخت شده Transgenic شکل گرفت. امروزه روشهای متعددی برای ایجاد حیوانات ترنس‌ژنتیک ابداع شده است که روشهای  میکروتزریق پیش هسته‌ای، سلولهای پایه‌ جنین مهندسی شده، کروموزوم‌های صناعی و ادغام اسپرم از مهمترین این روشها محسوب میشوند. فناوری ترنس‌ژنتیک  کاربردهای متعددی دارد که میتوان به اصلاح خصوصیات وراثتی، استفاده از حیوانات ترنس‌ژنیک به عنوان کارخانه‌های دارو و همچنین الگوهایی برای مطالعه بیماریهای انسانی و ایجاد اندام های اهدایی برای پیوند به انسان اشاره کرد. از سال ۱۹۹۷ با تولد Dolly  اولین پستاندار کلون شده، امکان تلفیق فناوری هوش مصنوعی، کریسپر و کلون‌سازی، تحول عظیمی را در حوزه زیست‌شناسی پدید آورده است، به نحوی که با ترکیب این سه فناوری میتوان تغییرات ژنتیکی دلخواه را روی هر نوع سلول در محیط کشت انجام داد و موجود بالغی از آن سلول ایجاد کرد.  از فناوری کریسپر و کلون‌سازی می‌توان در مطالعات مربوط به مراحل رشد و نمو و یا حفظ گونه‌های در حال انقراض یا احیا گونه‌های منقرض شده مانند ماموت‌ها استفاده کرد.

داستان «گرگ در لباس میش» را شنیده‌اید، این حکایت امروز گُرگاس‌ها در حاشیه برخی شهرها است؛ موجودی که از جفت‌گیری سگ و گرگ به وجود آمده است، این حیوان از گرگ جسورتر و از سگ باهوش‌تر است و بر خلاف گرگ، از انسان نمی‌هراسد و در شرایط عادی دشمنی در طبیعت ندارد، همچنین سگ‌های گله به علت مشترکات زیادی که با این حیوان دارند نسبت به آن حساسیت نشان نمی‌دهند از این رو به راحتی به انسان و گله حمله می‌کنند.

به وجود آمدن گرگاس‌ها نتیجه رها کردن توله سگ‌های ماده در طبیعت است؛ در گذشته این توله‌ها را می‌کشتند اما بعدها با هدف آزار نرساندن به آنها از کشتن این توله‌ها خودداری شد و آنها را در طبیعت رها کردند، این توله‌ها پس از هشت ماهگی به بلوغ می‌رسند و با پیوستن به خانواده گرگ‌ها در هر دوره زادآوری ۱۶ گرگاس یعنی بیش از ۱.۵ برابر زاد و ولد گرگ‌ها توله‌زایی می‌کنند. گرگ‌ها فقط در شرایط فشار بیش از حد گرسنگی آن هم در زمستان به انسان حمله می‌کنند اما امکان حمله گرگاس‌ها به انسان در هر فصلی و در حالت سیری وجود دارد، این جسارت گرگاس‌ها موجب کاهش ترس گرگ‌ها از انسان‌ها نیز شده است. گرگاس برخلاف گرگ از بدو تولد دارای حالت درندگی شدید و بدون محرک خاص است.

دستکاری نظم طبیعت، ناسازه گرگاس را درست می کند‌‌‌‌، این موجود چه نوع خودآگاهی دارد؟   این ژن و صفت جدید در طبیعت می‌ماند و به نسل بعدی به ارث میرسد.

رونویسی ژنتیک Transcription  اولین گام سلول تک یاخته برای زندگی هوشمند بود.  رونویسی بیان ژن مبتنی بر  DNA است، که در آن یک بخش خاص از  DNA به  RNA کپی میشود، مانند زیپ که باز میشود.

مولکول DNA دو رشته ای و در ذخیره‌سازی اطلاعات وراثتی ولی مولکول RNA تک رشته ای و در انتقال اطلاعات وراثتی نقش دارند. ژن gene واحد مولکولین وراثت از یک ارگانیسم زنده است. اکثر صفات بیولوژیکی، اثر ترکیبی از اقدامات بسیاری از ژنها هستند. آرایش ترکیب ژنتیک یک موجود زنده تعیین کننده مشخصات آن، مانند رنگ چشم یا بوی گل یک گیاه است، بسیاری از صفات روانی توسط ژن‌ها منتقل می‌شوند، یکی از دلایل اصلی هویت جنسی متناقض ریشه در ژن‌های ناشناخته دارد که بر روی کروموزوم‌های غیر جنسی قرار دارند.

در آینده تمام افراد بشر دارای شناسنامه ژنتیک خواهند بود، که با آن میتوان بیماری آینده آنان را پیش‌بینی کرد.

ابرانسانها ساخته خواهند شد که ترکیب ژنتیک آنها از میلیونها انسان دیگر و صفات برجسته حیوانات گرفته شده، ما برآیندی از تمام نیروهای هستی هستیم، شاید قرن بعدی، عصر ابرانسان و مهندسی ابرهوش انسانی باشد.

ابرانسانی که ناخودآگاه او دستکاری شده است وهویت متناقضی خواهد داشت و ترکیبی ناهمگون از خودآگاهی حیوانی و خودآگاهی انسانی تشکیل خواهد شد که در مقابل رزونانس هوش ذرات و میدان هوش طبیعت قرار خواهد گرفت زیرا قابلیت همگامی با رزونانس هوش مشترک را نخواهد داشت و این آسیب عصبی و شناختی را طبیعت گسترش خواهد داد که این شخصیت ترکیبی با هیچ معیار انسانی قابل تفسیر و شناخت نخواهد بود.

آینده هم‌ اکنون اتفاق افتاده است، گذشته هم ‌اکنون جریان دارد و ابرانسان آینده، ساخته شده ‌است. ژنها، اطلاعات بسیاری از صفات روانی را منتقل میکنند ولی نحوه این کار هنوز ناشناخته است.

ژنها تمامی صفات سلول‌ را کنترل میکنند و عملکرد سلولها به کمک ژنها و پروتئین‌های ساخته شده از روی آنها تعیین میشود.

ژنها و صفات آن از پدر و مادر به ارث میرسند و ممکن است به مرور در اثر فرایند تقسیم سلولی و یا در تعامل سلول‌ با محیط بیرونی دچار تغییر شوند. ژنها میتوانند دچار جهش شوند، که تغییری در توالی دنباله آنها است. جهش‌ها باعث ایجاد تغییر در پروتئین‌های تولید شده از روی ژنها میشوند و میتوانند عملکرد پروتئین را به‌کلی تغییر دهند.

ژنها میتوانند پروتئین را تغییر دهند و باعث بوجود آمدن صفات جدید در سلول بشوند. ژنها در اثر جهش‌های ژنتیکی، بر اساس انتخاب طبیعی تکامل پیدا میکنند و ژنهای قویتر و بهتر به مرور جایگزین ژنهای قبلی میشوند..

ژنهای مثبت به مرور زمان قویتر و تثبیت و ماندگار میشوند و ژنهای منفی به یکباره حذف نمیشوند بلکه با گذشت زمان تشدید میشوند تا از شدت منفی بودن و ناسازگاری، حذف شوند.

تراریخته یا ترانس‌ژنیک Trans genesis  به فرآیند تزریق یک ژن بیگانه به جانداران زنده، گفته میشود . به طوری که جاندار ویژگی جدیدی پیدا کند و آن را به فرزندانش منتقل کند. در فناوری تولید جانداران تراریخته، یک یا چند ژن به ژنوم طبیعی جاندار اضافه یا از آن حذف میشود . درصورتی که ژنی از جاندار حذف شود به جاندار حاصل  فروریخته Knock out گفته میشود. جانداران دستکاری‌شده ژنتیکی یا جانداران مهندسی‌شده ژنتیکی Genetically modified organism موجوداتی هستند که ساختار ژنتیکی آنها بوسیله روش‌های مهندسی ژنتیک تغییر پیدا کرده‌است.

فناوری کریسپر نوعی سیستم ایمنی تطابق‌پذیر در باکتری‌ها است که آن‌ها را قادر به کشف دی‌ان‌ای ویروس و بعد نابودیشان می‌کند. بخشی از سیستم کریسپر، پروتئینی به نام کَس۹  Cas9 است، که قابلیت جستجو، برش زدن و سرانجام استحاله دی‌ان‌ای ویروس را به روشی خاص دارد. فناوری کریسپر به دانشمندان اجازه می‌دهد، تغییراتی در دی‌ان‌ای سلول‌ها ایجاد کنند. دانشمندان با این روش می‌توانند به ‌سادگی ژن‌های موجود در دی‌ان‌ای DNA را کپی و در جای دیگری استفاده کنند.

کریسپرکَس‌9 CRISPR-Cas9   مانند یک قیچی مولکولی عمل می‌کند. محققان می‌توانند با برنامه‌ریزی آن، ژن‌ها‌ی مشخصی را از دی‌ان‌ای بردارند و یا آن‌ها را اضافه کنند. این تکنیک نسبت به روش‌های قبلی دست‌کاری ژنتیک، بسیار آسان‌تر و کم‌هزینه‌تر است. کریسپر می تواند به وسیله آنزیمی ویژه، ساختار DNA را شکسته، کد ژنهای معیوب و حامل ویروس یا دارای قابلیت پذیرش ویروس را از ساختار DNA بیرون بکشد. آنزیمی که در این فرآیند به کار گرفته می شود، Cas9 نام دارد. آنزیم Cas9 قادر به شکستن ساختار DNA بوده و دقیقا همان ابزاری است که برای بیرون کشیدن ژن معیوب لازم داریم. با کمک آنزیم Cas9 ساختار DNA باز شده و پس از خارج ‌کردن ژن معیوب، ژنی که لازم دیده می شود، به جای آن در ساختار DNA قرار می گیرد.

Cas9اولین آنزیمی بود که با استفاده از سیستم کریسپر کشف شد و همانند یک قیچی ژنتیکی عمل می کند. این قیچی، به دانشمندان کمک می کند تا DNA را ویرایش کرده و به جای بخش‌های حذف شده، ژنهای دیگری را بگنجانند.

با اینکه امروزه می‌توانیم ژن‌های توالی را به ‌‌سرعت بازخوانی کنیم؛ اما هنوز در مورد اینکه این ژن‌‌ها چه اطلاعاتی را در اختیار ما قرار می‌‌دهند، دانش چندانی نداریم زیرا ژن‌ها کارکرد چندگانه دارند و بصورت ترکیبی عمل می‌کنند.

کریسپر CRISPR یک تکنولوژی ویرایش ژن و در واقع حاصل تلاش مشترک دانشمندان علوم رایانه، زیست‌شناسی و شیمی است. نتایج مثبتی در عقیم‌‌سازی ژن‌های عامل بیماری یا اصلاح ژن‌‌هایی با توانایی تولید محصولات پربازده و بدون ضایعات حاصل شده؛ ولی همچنان چالش‌‌های اخلاقی و قانونی در این مبحث مطرح است.

مردم، تنها مزایای این گونه اصلاحات ژنتیکی را می‌بینند؛ اما تنها زمانی به پیچیدگی این مسئله پی خواهیم برد که روند این اصلاحات در نژاد بشر بصورت گسترده آغاز شود و عمق فاجعه در سکوت بره‌ها The Silence of the Lambs میگذرد.

تکنیک CRISPR-Cas9 روش‌های ژنتیکی به کار رفته برای مبارزه با بیماری‌ها را متحول کرده است. دانشمندان موفق شدند تا ویروس HIV را از سلول‌های ایمنی بدن انسان حذف کنند، و به دنبال استفاده از فناوری کریسپر برای تغییر سلول‌های لنفوسیت تی T انسان برای مبارزه با سرطان هستند، ولی پس از مدت نه چندان طولانی HIV دوباره خود را نشان داد و این نشان دهنده این است که ژنها بصورت ترکیبی عمل می‌کنند و علاوه بر این قرار نیست که همه ایدز یا سرطان بگیرند که مجبور به اصلاح ژنتیک تمام نسل بشر باشیم.

روش کریسپر Cas9 برخلاف تصور می‌تواند به DNA آسیب‌های جدی وارد کند. امانوئل شارپنتیه و جنیفر دودنا به پاس توسعه‌ی فناوری ویرایش ژن کریسپر که امروزه تقریبا در تمامی علوم کاربرد دارد، جایزه نوبل شیمی ۲۰۲۰ را از آن خود کردند. جایزه نوبل سال ۲۰۲۰ در شاخه‌ی  شیمی به پاس کشف سامانه ویرایش ژن کریسپر کس ۹ (CRISPR-Cas9) به این دو دانشمند اهدا شد. اما از این فناوری تا کجا می توان استفاده کرد؟ برخی می گویند که صرفا برای درمان بیماری‌ها و تضعیف آنها مثل سرطان کاربرد اساسی دارد اما تا به حال به این فکر کرده‌اید که می توانید رنگ پوست و چشم خود را به صورت دائمی تغییر دهید یا کودکانی قویتر و قدبلندتر یا باهوشتر داشته باشید؟ آیا دستکاری رمزهای پایه زندگی در سلول تخم و تولد کودکانی کاملا اصلاح شده که نه تنها ناقل بیماری‌های شناخته شده نیستند، بلکه حتی زیباتر و قوی‌تر شده اند ایرادی دارد؟ نه ایرادی ندارد ولی به چه قیمتی؟ به قیمت تشکیل شخصیت ترکیبی که هیچ توجیهی برای تغییر ماهیت انسان نداریم.

این نکته را فراموش نکنیم که ژن‌ها کارکرد چندگانه دارند و همزمان که ناقل چند صفت جسمی هستند شاید چند صفت روانی اپی‌ژنتیک پنهان را حمل کنند.

یک – هوش مصنوعی

برنامه‌های یادگیری ماشین به دنبال کشف الگوها و الگوریتم و رابطه‌ی بین x و y هستند. معمولا برنامه‌های یادگیری ماشین ابتدا باید توسط یک سری داده‌، تحت آموزش قرار گیرند. در این فرآیند، برنامه باید به دنبال الگوی موجود در داده‌ها بگردد. هر چه میزان داده‌های آموزشی بیشتر باشد، برنامه باهوش‌تر و دقیق‌تر عمل می‌کند. بعد از اتمام پروسه‌ی آموزش، داده‌های جدیدی به برنامه داده‌ می‌شود. در نتیجه با استفاده از داده‌های جدید، برنامه‌های یادگیری ماشین می‌توانند شروع به پیش‌بینی کنند.

ابزار اصلی برای مطالعه و تحلیل نقشه مغزی و فعالیت‌های مغزی، MRI است. این تکنولوژی از دهه‌ی ۹۰ میلادی مورد استفاده قرار می‌گیرد و عکس‌های گرفته‌شده توسط آن ناواضح و سطحی هستند و بجای آن برای نقشه‌برداری مغز از fMRI استفاده میشود.  برای درک قابلیت‌های روش fMRI دانستن این نکته خالی از لطف نیست که کوچکترین واحد فعالیت مغزی که توسط این روش تشخیص داده می‌شود، یک وکسل Voxel است. معمولا وکسل‌ها از یک مکعب با ابعاد یک میلی‌متر کمی کوچکتر هستند. ممکن است در داخل یک وکسل بیش از ۱۰۰ هزار عصب وجود داشته باشد. fMRI مانند این است که برفراز یک شهر پرواز کنید و ببینید در چه مکان‌هایی چراغ‌ها روشن هستند یعنی نقشه برداری مغز با این روش دقیق تر میشود.

عکس‌های مرسوم fMRI می‌توانند به ما نشان دهند که چه مناطقی از مغز در فعالیت‌های خاص، نقش حیاتی دارند، برای مثال، می‌توان تشخیص داد که چه ناحیه‌ای از مغز احساسات منفی را پردازش می‌کند؛ یا چه نواحی از مغز هنگام دیدن یک چهره‌ی آشنا، روشن و فعال می‌شوند. اما نمی‌توان دریافت که آن ناحیه از مغز دقیقا چگونه در رفتارهای انسان نقش دارد و اینکه آیا نواحی دیگر مغزی که روشن نشده‌اند، نقش کلیدی در رفتارهای خاص دارند یا نه. مغز مانند یک شی‌ء ساخته‌شده توسط لگو نیست، یعنی این طور نیست که نواحی مغزی مانند تک‌تک لگوها نقش مشخصی داشته باشند. مغز متشکل از یک شبکه از فعالیت‌ها است، هوش به شیوه میدانی عمل می‌کند و رزونانس آگاهی را شکل می‌دهد، یعنی فرآیندهای مغزی حاصل توسعه میلیاردها ریزلوله عصبی است که در هر کسری از ثانیه در یک حالت برهم‌نهی قرار دارند و همین  پیش‌بینی شخصیت انسان را مشکل میکند، چیزی که به آن درهم‌تنیدگی می‌گویند یعنی در حالی که هر سلول مغزی دارای حافظه سلولی است وقتی در مجاورت سلول‌های عصبی دیگر قرار می‌گیرد به شکل میدانی عمل میکند.

هر ناحیه از مغز ، ۵۰ درصد احتمال دارد که با ناحیه‌ی دیگر در ارتباط باشد. هیچ چیز قابل پیش‌بینی دقیق نیست. به همین دلیل است که تلاش‌ها برای یافتن، مثلا مرکز گرسنگی یا احتیاط یا تصمیم‌گیری ، به نتایج قانع‌کننده‌ای ختم نشده است.

برای همین است که مطالعات همبستگی برای توجیه رفتارهای انسان ارزش چندانی ندارد زیرا  دو متغییر ایزوله و در شرایط خلا که نداریم.

پیتر بند‌تینی، رییس دپارتمان روش‌های fMRI در انجمن ملی سلامت روانی National Institute of Mental Health می‌گوید: ما سال‌ها است که به این لکه‌های ظاهرشده در عکس‌های fMRI نگاه می‌کنیم و به این موضوع فکر می‌کنیم که چه اطلاعاتی در آن‌ها نهفته هستند. اکنون مشخص است که هر تغییر کوچکی در این لکه‌ها، حاوی اطلاعات در مورد عملکرد مغز است، اطلاعاتی که ما تا کنون قادر به کشف آن‌ها نبوده‌ایم. به همین دلیل است که ما به تکنیک‌های یادگیری ماشین نیاز داریم. چشمان ما می‌تواند لکه‌ها را ببیند، اما نمی‌توانیم الگوها را ببینیم. این الگوها بسیار پیچیده هستند. می‌شود از هوش مصنوعی برای تجزیه و تحلیل الگوها استفاده کنیم ولی فرآیند تصمیم‌گیری را نمی‌توان به هوش مصنوعی سپرد زیرا قادر به تصمیم‌گیری نیست.

اگر ماشینی به هوشمندی یک انسان رفتار کند، آن گاه به هوشمندی یک انسان نیست زیرا انسان دو ویژگی احساس و ادراک را دارد، هوش مصنوعی یک ناسازه است زیرا هوش مفهوم خود را دارد که به ماشین خودکار تعلق نمیگیرد.

هوش انسان از اجتماع نورونها و ایجاد میدان کوانتومی نورون‌ها تشکیل می‌شود که رزونانس آگاهی را می‌سازند.

هوش ماشین از اعداد صفر و یک شکل میگیرد، هوش ماشین برای ذخیره‌سازی اطلاعات و محاسبات پیچیده است و هوش انسان برای ادراک اطلاعات است.

معنی بخشیدن Signify به مفاهیم مختص انسان است زیرا مفاهیم با ترکیب احساس و ادراک شکل می گیرند.

نگرانی در مورد آینده هوش مصنوعی و خطر آن برای بشریت تنها زمانی معنا دارد که بشر مسئولیت کار خود را نپذیرد، زیرا هوش مصنوعی قدرت معنا بخشیدن به احساس و ادراک را ندارد. هوش مصنوعی خودآگاهی ندارد. هوش مصنوعی نمیتواند پایه بنیادی خود یعنی انسان را نابود کند.

بشر اگر به کدهای ناهشیار ژنتیک دست پیدا کند، شک نکنید که ناهشیار انسان را تغییر خواهد داد تا انسان را به شکل یک سایبورگ کامل درآورد.

کدام هوش مصنوعی قادر به تفکر خواهد بود وقتی مفاهیم را نشناسد زیرا انسان با کلمات فکر میکند نه با صفر و یک، با کلماتی فکر میکند که در گذر زمان بار احساسی گرفته‌اند.

هوش مصنوعی یک ابزار است مانند بمب اتم که یک ابزار بود ولی اختیار آن دست بشریت افتاد و توانست فاجعه بیافریند.

خطر هوش مصنوعی برای آینده بشریت، در حقیقت، فرافکنی انسان است برای فرار از مسئولیت انسانی خود، که اگر فردا مرتکب جنایتی شد آن را برگردن هوش مصنوعی و اشتباه ماشین بیندازد.

بسیاری از کارها علاوه بر دانش، اطلاعات و هوشمندی نیازمند بکارگیری عواطف و احساسات و مسئولیت انسانی و فهم موقعیت انسانی، نیز هست که این کار از توانایی و عهده هوش مصنوعی Artificial Intelligence خارج است.

بارگذاری ذهن یا تقلید کل مغز Mind Uploading  فرایند فرضی اسکن ذهن با جزئیات و کپی‌ کردن وضعیت آن به یک سامانه رایانه‌ای یا دستگاه محاسباتی دیگر است. رایانه باید یک مدل شبیه‌سازی را اجرا کند که آنقدر به اصلش وفادار باشد که اساساً به همان طریق مغز اصلی رفتار کند، یا برای همه مقاصد عملی بصورت‌ غیرقابل تشخیص رفتار کند.

حتی اگر بشر روزی بتواند به تکنولوژی آپلود مغزی دست پیدا کند، نمی‌تواند جای بشر را بگیرد، زیرا مهمترین عامل یعنی خودآگاهی را ندارد.

تقلید کل مغز، فناوری پیشنهادی مهمی برای تمدید حیات بشمار می‌رود.

احساسات انسان میتواند شامل ناسازگاری‌های غیرمنطقی باشند. انسان میتواند به کسی عشق بورزد و با این وجود از کارهای طرف مقابل نفرت داشته باشد.

احساسات انسان پر از تناقض آشکار است: شادی، غم، گریه، خنده، خشم، آرامش، عشق و نفرت به شیوه عجیبی درهم‌تنیده هستند. کدام ماشین می‌تواند این همه تناقض را درک و پردازش کند؟ آیا میشود عشق را با کد صفر و یک تعریف کرد؟  مهمتر اینکه هوش مصنوعی خودآگاهی و ناهشیار ندارد: خودآگاهی است که باعث فهم خود میشود.

ناهشیار است که باعث ارتباط و درک موقعیت خود در هستی میشود و رزونانس آگاهی مشترک را شکل می‌دهند.

دو – هوش مصنوعی و فناوری کریسپر و کلون‌سازی

هوش مصنوعی به روشی سریع‌‌تر، ارزان‌‌تر و دقیق‌‌تر خواهد توانست توالی DNA را تعیین کرده و آن را تحلیل کند.

توالی ژنوم، یک ترتیب خاص از بلوک‌های سازنده DNA شامل C ، T ، A و G در یک موجود زنده است. ژنوم انسان، ۲۰ هزار ژن و بیش از ۳ میلیون جفت‌پایه از حروف ژنتیکی یادشده را داراست و تعیین توالی ژنوم، گامی مهم برای درک آن محسوب می‌‌شود. هوش مصنوعی قادر به تسریع فرایند تعیین توالی ژنتیکی و ویرایش آن خواهد بود.

با اینکه امروزه می‌توانیم ژن‌های توالی را به‌‌سرعت بازخوانی کنیم؛ اما هنوز در مورد اینکه این ژن‌‌ها چه اطلاعاتی را در اختیار ما قرار می‌‌دهند، دانش چندانی نداریم، ژن‌ها بصورت ترکیبی و درهم‌تنیده موجب بروز یک صفت می‌شوند.

کریسپر CRISPR ، یک تکنولوژی ویرایش ژن و در واقع حاصل تلاش مشترک دانشمندان علوم رایانه، زیست‌شناسی و شیمی است، ترکیب هوش مصنوعی و ژنتیک می‌تواند آینده بشریت را تغییر دهد.

چگونه باید از اثرات « هدف‌‌گیری اشتباه» پیش‌گیری کرد؛ یعنی مواردی که متخصصان سهواً و تنها به‌‌علت شباهت ظاهری دو ژن، روی یک ژن اشتباه کار می‌کنند؟

هوش مصنوعی و یادگیری ماشین کمک می‌کند تا روش‌های اصلاح ژنتیکی، دقیق‌تر، ارزان‌تر و آسان‌تر انجام شوند. انتظار می‌رود که آینده‌‌ی تکنولوژی هوش مصنوعی و ژنتیک دربرگیرنده، فارماکوژنومیک، ابزارهای غربالگری ژنتیک برای نوزادان، ارتقای روش‌های زراعت و مواردی از این دست باشد. در حالی که ما هنوز قادر به پیش‌بینی آینده نیستیم؛ هنوز یک چیز قطعی است: هوش مصنوعی و یادگیری ماشینی، فهم ما را در رابطه با آرایش ژنتیکی خود و دیگر موجودات زنده توسعه خواهد داد و شاید ترکیب این دو خطری نزدیک برای بشریت باشد.

به همه مولکول‌های DNA که از تکثیر یک قطعه DNA تاگ‌سازی شده (کلون شده) ایجاد شده‌است، گفته می‌شود.

مراد از کلون سازی به وجود آوردن موجوداتی است که از نظر ژنتیکی مشابه یکدیگرند. از دو طریق ایجاد چنین نمونه ای امکان پذیر است: تقسیم جنینی یا انتقال هسته سلولی. در تقسیم جنینی، جنین در مراحل اولیه رشد خود به دو یا بیش از دو قسمت تقسیم شده و هر قسمت تبدیل به یک موجود مستقل می شود.

هر تکه از جنین قابلیت آن را دارد که به یک بلاستوسیست و از آن طریق به یک جنین کامل تبدیل شود. از همین طریق است که دوقلوهای تک تخمی به وجود می آیند که از نظر ژنتیکی با یکدیگر تفاوتی ندارند. کلون سازی از طریق تقسیم جنین در حیواناتی نظیر گوسفند، موش و میمون صورت گرفته است.

از همین شیوه در انسان تا قبل از مرحله اتصال جنین به دیواره رحم استفاده شده است. اخیراً انجمن پزشکی تولیدمثل آمریکا اعلام کرده است که کلون سازی انسان از طریق تقسیم جنینی یک روش پزشکی است که می بایست تحت کنترل اخلاقی قرار گیرد چرا که تعداد بلاستوسیست های قابل لانه گزینی در برخی از شیوه های درمان ناباروری از این طریق افزایش می یابد. در هر حال باید در نظر داشت تعداد دفعاتی که می توان یک جنین را تقسیم کرد محدود است. علاوه بر این در این شیوه، موجود کلون شده فقط یک توده سلولی است و هیچ شباهتی به موجود بالغ زنده ندارد.

در شیوه دوم کلون کردن یا انتقال سلولی از این محدودیت ها خبری نیست. انتقال هسته سلولی یا دقیق تر انتقال هسته سلول های غیرزایا (جسمی)  شیوه ساده ای است. محتویات هسته یک تخمک خارج شده و محتویات هسته یک سلول سوماتیک (سلول بدنی یا غیرجنسی) به جای آن وارد می شود حاصل این تعویض ایجاد یک زیگوت یا سلول تخم است که می تواند تبدیل به یک موجود کامل شود.

چنین زیگوت بازسازی شده ای قابلیت آن را دارد که از طریق تقسیم سلولی به یک بلاستوسیست تبدیل شده و پس از آن در دیواره رحم لانه گزینی کند. اگر انسانی از این طریق به وجود آید دقیقاً شبیه به انسانی خواهد بود که صاحب سلول های سوماتیک بوده است.

دو شیوه اساساً متفاوت کلون سازی انسانی وجود دارد: کلون سازی تولید مثلی و کلون سازی درمانی. به وجود آوردن یک نوزاد شبیه به موجود دیگری که وجود دارد موضوع مجادلات اخلاقی و حقوقی متعددی است. با وجود این برخی از پزشکان این شیوه را به عنوان آخرین ابزار برای زوج هایی توصیه می کنند که به هیچ وسیله دیگر نمی توانند صاحب نوزاد شوند.

هدف از کلون سازی درمانی ایجاد سلول های بنیادی است که مشابه سلول های بنیادی خود بیمار است. این سلول های بنیادی می توانند بعداً جانشین سلول های سوماتیکی شده تا بیماری های منجر به تخریب سلولی را معالجه کنند. اعتراضات متعدد علمی و اخلاقی بر هر دو شیوه کلون سازی وجود دارد.

سه – ترنس‌ژنتیک گیاهان

ناخودآگاه گیاهان که نمود آن در حافظه بذرها تجلی می‌کند و ریشه در میلیونها سال سازگاری با محیط دارد، از شگفتی‌های خلاقیت است.  بعضی گونه گیاهان اجتماعی هستند و فقط در کنار هم میتوانند زندگی کنند، یعنی حضور یکی حتما همراه با حضور دیگری است. این گیاهان همراه ، گویی حضور یکدیگر را درک میکنند و کنار هم بسیار بهتر و قویتر رشد میکنند.

اگر بذرهای یک گونه بومی را که از یک گیاه مادری به دست آمده‌اند ، در شرایط مطلوب جوانه‌زنی قرار دهیم ، به پدیده جالبی برمیخوریم. آنها هرگز همه با هم و در یک زمان جوانه نمیزنند.

تعدادی بلافاصله جوانه میزنند و بسیاری حتی تا چند ماه در همان شرایط خواب در حالی که از یک گیاه مادری زاده شده‌اند باقی می مانند. این پدیده برای بقای نسل آنها و حفاظت از تنشهای احتمالی بسیار ضروری است یعنی آنها ارزش زندگی را میدانند و نمی‌خواهند همگی باهم ریسک کنند.

بسیاری از بذرهای گیاهان مناطق خشک برای جوانه‌زنی به باران فراوان نیازمندند تا مطمئن شوند که برای آینده آب کافی در اختیار دارند. در غیر این صورت جوانه نخواهند زد و فریب بارانهای سیل‌آسا را نمی‌خورند.

بارانهای ضعیف اگر چه برای جوانه‌زنی بذر، رطوبت مناسب را تامین میکنند، ولی بذر ترجیح میدهد همچنان در خواب بماند و منتظر باران شدیدتری باشد.

بشر هوش گیاهان را با دستکاری ژنتیک دچار نقص کرده است، نقص در ناخودآگاه گیاهان دیگر مورد توجه کسی نیست.

هوش گیاهان ریشه در ناهوشیار جمعی و کهن الگوهای مشترک دارد.  اختلال ناهوشیار و کهن الگوها باعث تشخیص اشتباه بذر میشود، بذر دیگر فصلها را نمیشناسد، دیگر خود نمیتواند بذر دیگری تولید کند، آنها عقیم هستند حتی اگر دانه تولید کنند، دانه آنها عقیم است. حتما میوه‌های بدون هسته را دیده‌اید، هوش گیاهان میلیونها سال است که با هستی تکامل پیدا کرده است،  انسان خودخواه زاده شده است، سورس و کدهای ناهوشیار بذر را تغییر میدهد، که بذر فصل نشناسد و نور خورشید را تشخیص ندهد تا هر زمان که بشر اراده کرد در گلخانه بذر را به رویش وادارد .

بشر با هوش گیاهان چه کرده است؟ اکثر قریب به اتفاق روشهای اصلاح نباتات برای آماده سازی گیاهان برای کشت و زرع در جهت زدودن سابقه تاریخی و تجربیات موجود در حافظه گیاهان و از بین بردن حساسیت آنها به شرایط محیطی بوده است.

گیاهان دستکاری ژنتیکی، زراعت گوش به فرمان بشر هستند و مانند برده، عقل و تفکر خود را پاک باخته‌اند، بذرها ناخودآگاه خود را ازدست داده‌اند و اگر روزی بشریت ناخودآگاه خود را از دست بدهد چه اتفاقی میافتد. آیا میتواند انسانیت خود را درک کند؟ آیا قابلیت همگام شدن با هستی را دارد؟

بذرها دیگر به طول روز حساس نیستند، دیگر برای جوانه‌زنی در زمان مناسب به خواب نمیروند، در نتیجه نمیتوانند دوره زندگی خود را به گونه‌ای تنظیم کنند که به سرما یا گرما برخورد نکنند و اگر از سوی انسان در تاریخ نامساعدی کشت شوند، از سرما یا گرما از بین می‌روند.  بذرهای گیاهان طبیعی اگر نزدیک سطح خاک قرار نگیرند، جوانه نمیزنند. آنها نور را میفهمند.

بذر گیاهان زراعی که دستکاری ژنتیک شده، برای جوانه‌زنی کاری به نور ندارند و حتی در عمق دو متری یا انبار هم جوانه میزنند و خود را از بین میبرند. گویی که انگار دانه بودن خود را درک نمی‌کنند و وقت خواب و بیداری خود را فراموش کرده‌اند.

بذر اصلاح شده با بذر تراریخته تفاوت دارد، تراریخته بذری است که با ورود ژن بیگانه ترکیب ژنوم آن دستکاری شده است، این ژنها حتی میتوانند از حیوانات باشند ولی بذر اصلاح شده بصورت درونی وبا روشهای متداول اصلاح میشود.

همین نگرش و فرآیند دستکاری ژنتیک در مورد انسان در‌حال اجرا است و نتیجه آن تغییر ناهشیار بشر و زدودن کهن‌الگوها از حافظه انسان در بستر زمان است، پایان این فرآیند به مهندسی اجتماعی و تبعیض می‌انجامد، مهندسی ژنتیک به مهندسی هوش و مهندسی اجتماعی ختم میشود، پایان کار را کسی نمی‌داند و کسی نمیداند انسان اصلاح نژاد شده که قدرتمند و باهوش و زیباتر است با دیگر انسانهای معمولی چه خواهد کرد؟

تراریخته یعنی برش و پیوند ژن بیگانه که بصورت بنیادین با ژن‌های سلول هدف ترکیب می‌شود و با این کار حافظه سلولی دچار آسیب بنیادین خواهد شد. گیاه تراریخته  به گیاهی گفته میشود که یک یا چند ژن محدود را از گونه‌های دیگری به جز خزانه ژنتیکی آن گیاه از طریق روشهای مدرن ژنتیک مولکولی و مهندسی ژنتیک دریافت کرده باشد. هدف از این کار، بهبود مقاومت گیاه نسبت به برخی از آفات یا بیماریهای گیاهی و افزایش تحمل تنش‌هایی نظیر شوری و کم‌آبی، بهبود کیفیت و بازار پسندی محصول، افزایش تولید و عملکرد گیاه و افزایش بهره‌وری در کشاورزی و دامداری است و شاید ریشه این همه خشونت انسان با گذشت زمان تغذیه انسان از این گیاهان و جانوران بوده باشد.

گیاهان تراریخته به بیماریها، آفت‌ها و حشرات، مقاوم هستند. این روش تولید را در واحد سطح افزایش داده و بخشی مهمی از کمبود جهانی به مواد غذایی را رفع خواهند کرد.

تعریف سازمان جهانی بهداشت: تراریخته به گیاهان، جانوران یا موجودات میکروسکوپی گفته میشود که ترکیب ژنتیکی آنها به طریقی تغییر یافته که در طبیعت از راه جفت‌گیری یا نوترکیبی طبیعی اتفاق نمیافتد.

چهار – هوش ترکیبی و حافظه سلولی

سلول‌بنیادین یا بن‌یاخته، سلولی هوشمند با توانایی تقسیم بالا است. سلولی ﮐﻪ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﺩﺍﺧﻠﯽ ﺁﻥ ﭘﯿﺶﺳﺎﺧﺘﺎﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﯾﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺨﺺ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ‌‌، سلولهای حاصل از تقسیم بن‌یاخته‌ها به انواع مختلف سلولهای دیگر تمایز می‌یابند و ممکن است در مسیر تمایز مانند سلولهای عصبی، قابلیت تقسیم‌شدن را ازدست بدهند. سلولی که هوشمندانه ویژگیهای منفی خود را حذف میکند و ویژگیهای مثبت خود را تکثیر میکند از چه نوع هوشی پیروی میکند؟

هوش سلولی مسئله پیچیده‌ای است و  مفاهیم ژنتیک و روانشناسی را دربر می‌گیرد. طبق نظریه «حافظه سلولی» هر کدام از سلولهای بدن می‌توانند مستقل از مغز، خاطرات را حفظ کنند. بر اساس این نظریه، سلولها قادرند ماهیت خود را به‌خاطر بسپارند. سلولها، تمام ژن‌هایی که میتواند آنها را به سلولهای مختلف تبدیل کند را دارا هستند. این ژنها علاوه بر داشتن اطلاعات وراثتی میتوانند اطلاعات مربوط به تجربیات حیاتی ما را حفظ کنند. برخی از موجودات زنده میتوانند بافت‌ها و اندام‌های خود را بازسازی کنند. مثلا مارمولاک‌ها و سمندرها میتوانند بخش‌هایی از دست، دم، چشم و مغز و نخاع خود را پس از آسیب دیدن بازسازی و ترمیم کنند.

سوال این است که چگونه یک بافت میتواند شکل قبلی خود را به‌یاد داشته باشد و بداند تا چه زمان باید به تکثیر ادامه دهد؟

تحقیق بر روی گونه‌های مختلف نشان داده است که بافتَها میتوانند اطلاعات حالات قبلی خود را حفظ کنند که این اطلاعات شامل محل آناتومیک بافت و علایمی است که به سلولهای اطراف، ارسال و دریافت نموده است.

هر سلول، علایمی از سلولهای اطراف دریافت میکند و برآیند این علایم یا سیگنال‌ها باعث میشود که پس از قطع عضو، سلول سیگنال‌های جدید و سیگنال های مربوط به قبل از قطع عضو را در جریان بازسازی به یاد داشته باشد.  حافظه فقط در مغز قرار ندارد، این فرآیند بازسازی با درهم‌تنیدگی هوش ذرات قابل شرح است.

در پیوند ژن‌های حیوانی به سلول‌های پایه انسان  اگر سلول‌های بافت پیوندی دچار جهش ناخواسته شوند و یا به سلول‌های مغز مهاجرت پنهان کنند چه اتفاقی می‌افتد و چگونه هوشی شکل خواهد گرفت. شاید از نظر آناتومی سلول‌های حیوان و انسان شبیه هم باشند ولی اطلاعات ژنتیک و حافظه سلولی و حتی رزونانس متفاوتی دارند.

در مواردی که جراح مجبور شده بخش هایی از مغز بیمار را خارج کند، ملاحظه شده که حافظه هنوز وجود دارد و یا تعدادی از بیمارانی که در جریان اهدای عضو به ویژه اهدای قلب، گیرنده بوده اند، اظهار نموده اند که برخی عادات و روحیات آنها عوض شده است. به نظر می رسد سلول های بافت دریافت شده، خاطرات اهدا کننده خود را حفظ کرده است. برخی از محققین بیولوژی سلولی معتقدند که خاطره‌ی سلولی بد می تواند منجر به بروز بیماری هایی مثل سرطان، اعتیاد، افسردگی و غیره شود و تغییر حافظه‌ی  سلولی از بد به خوب می تواند جلوی ابتلا به برخی بیماریها را بگیرد. در این راستا محققان توانسته‌اند با سرکوب کردن برخی ژن‌ها، حافظه سلولی را پاک کنند و آن را به برنامه‌نویسی مجدد CREPROGRAMMING   وادارند بنابراین انتقال الگوی ژنی از نسلی به نسل دیگر فقط از طریق توالی DNA سلول‌ها نیست بلکه فرایند های دیگری که توارث فرا ژنی یا اپی‌ژنتیک و حافظه سلولی نام دارند نیز دخیل هستند. سلول های بنیادی، خاطرات تکوین خود را تا تبدیل شدن به سلول‌های تخصصی حفظ میکنند. در فرایند فرا ژنی یا اپی‌ژنتیک، واکنش‌های بیوشیمیایی مرتبط با دمیتلاسیون DNA دخیل هستند. میتوان گفت حافظه سلولی مثل یک بیوکامپیوتر است و مانند یک هارد دیسک عمل میکند که اطلاعات در آن ذخیره شده اند. این دیسک، تمام اطلاعات سلولی را که در بدن ما اتفاق افتاده است نگه داشته است و عکس‌العمل بدن ما را نسبت به محیط خارج، نحوه تعامل ما را با انواع استرس‌ها و چالش‌های جسمانی و روانی تحت تاثیر قرار می‌دهد.

هوش ترکیبی به فرآیند ترکیب ژن‌های دخیل در هوش انسان وحیوان توسط فناوری کریسپر و برش و پیوند ژن‌ها بر روی سلول‌های پایه انسان یا حیوان اطلاق می‌شود که یکی اهداکننده پیوند و دیگری پایه و گیرنده پیوند است.

اگر والدین بخواهند به‌جای اینکه مثل گذشته اجازه بدهند جنسیت فرزند شانسی باشد، خودشان بخواهند جنسیت را تعیین کنند؟ ترکیب جنسیت چگونه خواهد شد؟ اگر از این هم فراتر رفته و خواهان جنسیت سوم باشند چه کسی پاسخگو خواهد بود؟  به احتمال زیاد جنسیت سوم که ترکیبی از هر دوجنس باشد در آینده بیشترین متقاضی را خواهند داشت.

تصمیم امروز ما پیامدهای سنگین اخلاقی و انسانی خواهد داشت، اما گویا برای هیچکس مهم نیست و در لابلای شلوغی رسانه‌های مجازی  فراموش میشود.

اگر سلول‌های بنیادین پیوندی بصورت نهفته به مغز مهاجرت کنند و سلول‌های عصبی انسان را در مغز جنین حیوان ایجاد کنند یا برعکس سلول‌های عصبی حیوان را در مغز جنین انسان ایجاد کنند، چه اتفاقی می‌افتد؟

اگر این سلول‌های بنیادین به سلول‌های اسپرم تبدیل شوند چه اتفاقی می‌افتد؟ و هزاران سوال بی‌پاسخ دیگر که هیچ توجیهی ندارند.  جنجال زیادی بر سر استفاده از جنین انسان برای تحقیق وجود دارد و این موضوع تا حدودی هم قابل درک است. منتقدان می‌گویند که این کار باعث هموار شدن زمینه برای « طراحی کودکان» در آینده خواهد شد یا اینکه می‌تواند بصورت تصادفی باعث ایجاد جهش‌های ارثی در جمعیت انسان‌ها شود.  موضوع نگران کننده این است که آنها از این روش برای تولد نوعی انسان اصلاح شده‌ی ژنتیکی استفاده کنند. مثل کودکانی که پدر و مادرشان صفات نوزادان خود را انتخاب می‌کنند و می‌توانند آنها را بلندتر، قوی‌تر، زیباتر و هوشمندتر کنند.

شرکت آمریکایی با نام پیش‌بینی ژنومیک Genomic Prediction گفته است که می‌تواند از بین جنین‌ها براساس امتیاز پلی‌ژنیک برای هوش، انتخاب انجام دهد. بزرگترین بانک زیستی (بیو بانک) جهان در انگلیس ایجاد شده که قرار است صفات ژنتیک مربوط به سلامت را جمع‌آوری نماید هر یک از داوطلبانی که همکاریشان با این بانک زیستی پذیرفته شود، یک نمونه از دی.ان.ای خود را به بانک اهدا خواهند کرد و به پرسشهایی که درباره سوابق سلامتی و نحوه زیست آنان تنظیم شده، پاسخ خواهند داد ولی شاید هدف انتخاب صفات برتر برای مهندسی ابرانسان و نژاد برتر باشد، هدف بایو بانک جمع‌آوری ژن‌ها و صفات برتر و طراحی هوش و نژاد برتر و سرباز جهانی است، انسانی که در شرایط سخت هیچ حریفی نداشته باشد، مانند HIV که هیچ واکسن و دفاعی بر آن تاثیرگذار نیست.

استیون هاوکینگ در کتاب خود با نام « پاسخ‌‌هایی کوتاه برای پرسش‌‌هایی بزرگ» هشدار داده است که: مهندسی ژنتیک ممکن است مسیر تکامل انسان را به‌‌کلی تغییر دهد.

شرایط محیطی نقش مهمی در بروز و شکل‌گیری برخی ویژگی‌ها بازی می‌کند. میزان غذا و زمان دسترسی به آن روی وزن مؤثر است، بیماری‌ها می‌توانند در مراحل رشد طبیعی اخلال ایجاد کنند و بنابراین نحوه‌ی زندگی، تغذیه و بیماری‌ها می‌توانند تعیین کنند که کدام ژن‌ها بروز کنند و کدام‌ ژن‌ها خاموش بمانند. به این عوامل، تأثیرات فرا ژنی یا اپی‌‌ژنیک می‌گویند. هرچند تمامی کروموزوم‌ها در دو کلون همسان‌ هستند؛ ولی ممکن است این دو، بروز یکسانی از این ژن‌ها نداشته باشند یعنی موقعیت بیان کردن و بروز ژن فرق دارد و شرایط آن باید فراهم شود.

ما در حال ورود به فاز تازه‌‌ای از تکامل خودساخته هستیم؛ تکاملی که در آن ما قادر به تغییر یا بهبود DNA خود خواهیم بود.

ما به نقشه‌‌ی ژنتیکی خود دست یافته‌‌ایم؛ این بدان معناست که ما کتاب زندگی خود را خوانده‌‌ایم و حالا می‌‌توانیم شروع به بازنویسی آن کنیم. دور از تصور نیست: حیوانی که خودآگاهی نیمه انسانی دارد یا انسانی که خودآگاهی نیمه حیوانی دارد یا انسانی که ناخودآگاه ناقص و بی‌ریشه و آشفته دارد.

هیچ نژاد برتری وجود ندارد و چیدمانی بزرگ‌‌تر و پیچیده‌‌تر از ژن‌‌ها، در هوش و خودآگاهی دخالت دارند.

بسیاری نیز نگرانی خود را درباره‌ امکان تولد کودکان جهش‌‌یافته ابراز کرده‌‌اند، کودکانی که از لحاظ خودآگاهی قابل تشخیص با افراد عادی نیستند ولی از ناخودآگاه ناشناخته برخوردارند.

خوان کارلوس ایزپیسوا که اولین هیبرید خوک و انسان در جهان را در سال ۲۰۱۷ ایجاد کرد، گفت: ما اکنون نه تنها تلاش می‌کنیم که به جلو حرکت کنیم و به آزمایش با سلول‌های انسانی و جوندگان و خوک‌ها ادامه دهیم، بلکه به تحقیقات خود با استفاده از پریمات‌ها یا نخستین‌های  غیرانسانی ادامه می‌دهیم ولی آیا او میتواند اطمینان دهد که این نقص مانند ویروس تهاجمی ایدز و کرونا ویروس به بیرون آزمایشگاه مهاجرت نکند؟

نگرانی‌های اخلاقی در طول این آزمایش هیبرید انسان و حیوان مطرح شد که تا حدی به دلیل ترس از مهاجرت سلول‌های بنیادین پیوندی به مغز است.

هدف محققان از این آزمایش استفاده از حیوانات برای تولید ارگان‌ها به منظور استفاده در پیوندهای نجات‌بخش اعضا به بدن انسان است. این محققان همچنین متعهد شدند که آزمایش‌های خود را با استفاده از پریمات‌ها یا نخستی‌ها ادامه دهند.

یکی از مشکلات اصلی این است که نمیتوان پیش‌بینی کرد که پس از تولید مثل این موجودات جدید، چه اتفاقاتی ممکن است رخ دهد؟

دانشمندان موفق شدند موش‌هایی با کروموزوم مصنوعی مغز انسان خلق کنند. اهمیت و شهرت این مسئله بدان خاطر است که این موضوع میتواند قدمی برای یافتن درمان برای بسیاری از بیماریها باشد.

نشریه سلامت زندگی Lifenews.com در این زمینه نوشت: دانشمندان دانشگاه ویسکانسین آمریکا به موفقیت‌های چشم‌گیری در رابطه با پیوند سلول‌های رویان جنین انسان در مغز موش‌ها دست یافته‌اند.

این سلول‌ها به تدریج رشد کرده و بهره هوشی موش‌ها را افزایش داده‌اند. این موش‌ها می‌توانند از ˈهزارتوˈ یا همان لابیرینت عبور کرده و علامت‌های شنیداری را سریعتر به خاطر بسپارند.

دانشمندان ژاپنی در حال پرورش و رشد اندام‌های انسان در بدن خوک‌ها هستند.  به نوشته وب‌سایتˈInfowars.com  مهمترین هدفی که این آزمایشات آن را دنبال میکنند، تامین اعضای بدن مورد نیاز در علم پزشکی است .

اگر اعضای انسان در بدن خوک رشد کنند دیگر نه این خوک ۱۰۰ درصد خوک است و نه این عضو پرورش یافته ۱۰۰ درصد عضو بدن انسان است.

ایجاد موجودات ترکیبی از انسان و حیوانات می تواند تهدیدی برای بشر محسوب شود. مهمترین موضوع این است که به هیچ‌وجه نمی‌توان عواقب ناشی از چنین پیوندهایی را از قبل پیش بینی نمود و یا جلوی بلندپروازی دانشمندان و دولت‌ها را گرفت، علاوه بر این آنها علاقه‌ای به رسانه‌ای کردن این موضوعات را ندارند و شاید به عنوان یک سلاح سری به آن نگاه میکنند.

به اعتقاد بسیاری، استفاده از حیوانات برای پرورش اعضای بدن انسان ، یکی از عواملی خواهد بود که آنچه طبیعت خلق کرده است را از بین ببرند یا پوشش باشد برای آنچه که در آزمایشگاه‌های تسلیحات زیستی می‌گذرد. روزنامه ˈ Daily Mail در سال ۲۰۱۱ میلادی می نویسد: دانشمندان بریتانیایی اقدام به خلق بیش از ۱۵۰ نوع موجود مشترک میان انسان و حیوان نموده‌اند، ولی انگار این مسئله به کسی مربوط نمیشود و کسی خودش را برای پیگیری این موضوع خسته نمیکند. نشریه ˈSlate در این باره می نویسد: بزهایی که شیر انسان تولید می‌کنند. دانشمندان موفق به ایجاد سیستم ایمنی بدن انسان برای حیوانات شده‌اند.

هم اکنون فعالیت هایی در حال رخ دادن است که ما حتی فکرش را هم نمی‌کنیم . ترکیب انسان و حیوان امکان‌پذیر است ولی هنور به ترکیب مطلوب منجر نشده است و باید این نکته را  در نظر داشت که آیا ادامه  این موضوع ارزش ریسک دارد یا خیر؟

سرباز جهانی که طاقت جنگ در شرایط سخت را داشته باشد و ابرانسان و ابرهوش برای سلطه بر منابع ثروت کشورها، چیزی نیست که قابل گذشت از سوی دولت‌ها باشد و نژاد برتری که ژنهای خوب داشته باشد.

بدون شک سرباز جهانی و ابرانسان در حال گذراندن دوران‌ کودکی خود هستند و چه بخواهیم و چه نخواهیم باید روزی آیندگان با آن روبرو شوند.

همه ما از ژن‌هایی متولد می شویم که همه چیز از رنگ چشم‌ها گرفته تا جنسیت و غیره را معین می‌کنند.

اما آیا امکان تغییر شکل خودآگاهی افراد بشر امکان پذیر است؟ این چیزی است که در محصولات تراریخته به گونه‌ای دیگر آن را مشاهده می‌کنیم. بذر گیاهانی که هیبرید شده‌اند به خواب زمستانی نمی‌روند. نور را نمی‌شناسند، در غیرفصل رویش می‌کنند. وقتی مهندسی ژنتیک اینگونه ناخودآگاه بذر گیاهان را دستکاری می‌کند و سورس و کدهای گیاه را پاک می‌کند، نتیجه را برای دستکاری ناخودآگاه انسان حدس بزنید؟

تا به حال دانشمندان مختلفی از کشورهای گوناگون روی پروژه اصلاح ژنتیک انسان و در واقع خلق گونه دیگری از بشر فعالیت کرده‌اند. یکی از دانشمندان ناسا چندین سال قبل اعلام کرد که موفق به تغییر ژنتیک انسان شده و توانسته انسانی با قابلیت‌های برتر خلق کند.

تغییرات ژنتیک در انسان به زبان ساده می‌تواند با حذف برخی از ژن‌ها و تزریق کردن DNA جایگزین که حاوی صفات برتر حیوانی است، اتفاق بیفتد. به طور مثال اگر بخواهیم این اتفاق را در شکل قابل فهم بیان کنیم؛ اصلاح ژنتیک بشر میتواند مانع رشد برخی بافت‌ها شده و به جای آنها بافت‌های دیگری که به گونه او تعلق ندارد را رشد دهد. به این شکل بشر جدید با توانایی‌های متفاوتی زندگی می کند. در دنیای محتمل اصلاح ژنتیک انسان، افراد بشر می‌توانند بدن خود را با طراحی جدید سفارش دهند. شما ممکن است مایل به داشتن دست‌های قوی باشید و یا بخواهید سرعت رشد موهایتان دو برابر شود.

پیشگیری از بیماری‌ها با اصلاح ژنتیک بشر شدنی است.  ساده‌ترین فرم آن این است که با تعویض DNA و تغییر ژنتیک، میتوان بدن فرد را به طور دائمی نسبت به یک تهاجم خاص محافظت نمایند ولی این فقط روی یک سکه است. زیرا تغییر فقط قسمتی از یک ژن به تغییرات گسترده می‌انجامد، یک ژن به سلول انتقال می‌یابد وتمام عملکرد سلول را تحت تاثیر قرار می‌دهد. سلول صفت خود را به مغز منتقل خواهد کرد و این صفت در مغز پایدار می‌شود و میدان آگاهی فرد را دستکاری خواهد نمود، چیزی که از چشم‌ها پنهان خواهد بود.

ترکیب انسان و حیوان یا کایمرا خواهد آمد. ولی باید این نکته را نیز در نظر داشت که آیا ادامه این موضوع ارزش ریسک را دارد یا خیر؟ آیا به وجود انسان بی‌احساس‌تر و هوشمندتر و زیباتر و قوی‌تر وبی‌رحم‌تر نیاز است؟

برای تولید هیبرید انسان و میمون، جنین این گونه جانور که تنها چند روز از تشکیل آن گذشته با سلولهای بنیادین انسان ترکیب شده و این دو به طور هماهنگ در کنار یکدیگر رشد می‌کنند. اگر دانشمندان موفق به انجام چنین کاری شوند، می‌توان یک آمیژه یا کایمِرا Chimera تولید کرد که اعضای بدنش از سلول‌های انسانی تشکیل شده‌اند. کایمرا موجودی با دو DNA مختلف است.

پژوهشگرانی که اینگونه هیبرید را انجام می‌دهند از انتشار جزییات آزمایش سرباز میزنند.

«پابلو راس» یکی از محققان دانشگاه کالیفرنیا که سال ۲۰۱۷ در پروژه شکست خورده مخلوط انسان و خوک سهیم بوده معتقد است استفاده از میمون برای رشد دادن اعضای انسانی رویکرد درستی نیست:  تأکید کرده‌ام که استفاده از نخستی‌ها Primate برای رشد اعضای بدن انسان کار درستی نیست.

پژوهشگران قصد دارند علاوه بر میمون، سلول‌های بنیادین انسان را با سلول‌های خوک، موش و دیگر نخستی‌ها نیز آزمایش کنند. ژاپن مجوز خلق هیبرید انسان و حیوان را صادر کرده است.

بزرگترین سوال اخلاقی که پیرامون این پیوندها مطرح شده شامل این می‌شود که در صورت انتقال سلول‌های انسانی به مغز حیوان‌ها چه اتفاقی می‌افتد یا اینکه آیا گرفتن اعضای پیوندی انسان از حیوانات کار درستی است یا خیر؟

مهندسی ژنتیک، توانمندی جدیدی را در اصلاح نژاد انسان پایه‌گذاری کرده است. والدین بسیاری مایل خواهند بود که نوزادانی با خصوصیات ظاهری و توانایی‌های فیزیکی و درصد هوش بالا سفارش دهند. هزینه این جنین‌های سفارشی بدون شک بالا خواهد بود و فقط طبقات اجتماعی خاصی قادر به پرداخت آن خواهند بود. چیزی که به مهندسی هوش می‌انجامد و مهندسی هوش به مهندسی اجتماعی ختم می‌شود، و پایان کار را کسی نمی‌داند، شاید فرمانروایانی با بهره‌هوشی بالا و ناخودآگاهی ناقص و بی‌ریشه که انسان‌های معمولی توان مقابله با آنها را ندارند.

سال ۱۹۹۰ پروژه عظیم نقشه‌‌برداری ژنتیک و تعیین توالی کل ژنوم انسان آغاز شد و برای اجرای کامل آن ۱۵ سال زمان پیش‌بینی و تصویب کردند. پس از تشریح اهداف پروژه، دانشمندان بسیاری از ملل با حمایت دولت‌ها به این تلاش پیوستند.

این بزرگترین پروژه بیولوژیکی بین المللی در جهان است.  استفاده از دو واژه « حل نشده » “ unresolved” و 

« متوقف شده » “stalled” در جای جای نقشه، گویای وضعیتی است که فرجام نامعلوم این پروزه را روایت می‌کند. مگر می‌شود با تعیین کل ژنوم بشریت، نقشه آگاهی او را هم به تصویر کشید.

عدم تکمیل نقشه‌َبرداری و تعیین توالی ژنوم انسان، یعنی تداوم منطقی ترس‌ها و تردیدها در روشن و خاموش‌سازی و حذف و اضافه ژنها با هدف کنترل اعمال بیولوژیکی یا مداوای بیماری‌ها و بازگرداندن سلامتی از دست رفته که بی‌شک باید به زمانی پس از این توفیق نایافته موکول شوند.

در گزارش علمی یک تیم حرفه‌ای در دانشگاه استنفورد، اثر مخرب یک ژن در بیماری‌زایی مورد مطالعه قرار گرفته بود. توضیحات سرپرست تیم به نقش ژن مذکور در بروز اختلال اشاره داشت اما وقتی مخاطب بطور مستقل، شناسنامه ژن را در فرهنگ ژن‌شناسی مورد بررسی قرار میداد، درمی‌یافت  این ژن چندین عملکرد مفید و حیاتی در بدن را برعهده دارد و جالب‌تر اینکه این تمام آنچه این ژن انجام می‌داد نبود و نقش ناشناخته همین یک ژن همچنان تحت بررسی است یعنی ژن‌ها عملکرد ترکیبی مثبت و منفی باهم دارند

بنابراین حتی پس از تکمیل نقشه ژنوم انسانی، آنچه که ارائه خواهد شد، تمام یافته‌هایی است که تا آن مقطع زمانی دستگیر اعضای تیم مطالعاتی شده است.

دانشمندان اعلام کردند که باموفقیت توانسته‌اند رویان هیبریدی از انسان و میمون را در آزمایشگاهی در چین رشد دهند. همچنین دانشمندان اعلام کردند که که دلیل انتخاب چین برای انجام آزمایش‌ها دور زدن منع‌های قانونی در سایر نقاط دنیا بوده است. پژوهشگران این تیم به سرپرستی خوان کارلوس ایزپیسوا، ابتدا ژن‌ها را به هم پیوند دادند تا رویان میمونی با سلول‌های انسانی را در محیط آزمایشگاه رشد دهند.

اعضای تیم را گروهی از دانشمندان «مؤسسه مطالعات زیست‌شناسی سالک» در ایالات متحده و «دانشگاه کاتولیک مورسیا» در اسپانیا تشکیل می‌دادند . این تیم بین‌المللی توانستند با موفقیت رویان میمون را به‌صورت ژنتیکی اصلاح کنند. پژوهشگران توانستند ژن‌هایی که مسئول رشد اعضای بدن هستند را غیرفعال کنند و آن‌ها را با سلول‌های بنیادی انسان جایگزین کنند. این امیدواری وجود دارد که روزی این اندام‌های رشد یافته‌ی هیبریدی بتوانند به انسان پیوند زده شوند.

خوان کارلوس ایزپیسوا که سرپرستی پروژه را بر عهده داشت، در سال ۲۰۱۸ به‌عنوان یکی از ۵۰ شخصیت برجسته‌ دنیای پزشکی از سوی نشریه تایم انتخاب شده بود.

این دانشمند اسپانیایی در سال ۲۰۱۷ توانسته بود نخستین رویان هیبریدی انسان و خوک را رشد دهد. با این حال، ایزپیسوا می‌گوید که نسخه‌ هیبرید انسان و میمون بسیار بهتر از خوک و انسان است.

اگر سلول‌های بنیادی به نحوی بگریزند و سلول‌های عصبی انسان را در مغز حیوانات به وجود بیاورند، چه می‌شود؟ آیا نتیجه خودآگاهی انسانی می‌شود؟ و اگر این سلول‌های بنیادی به اسپرم بدل شوند، چه می‌شود؟

پیشرفت‌‌های علمی در فضایی ایزوله رخ نمی‌‌دهند و تمامی نظریات، آزمایشات، نتایج و جمع‌‌بندی‌‌های علمی ما پیامد ناخواسته اخلاقی و انسانی دارند و برآیند آن چشم‌انداز بشریت را تغییر بنیادین خواهند داد.

زمانی که این تکنولوژی به طور کامل وارد فاز انسانی شود، هر خطای احتمالی یا دستکاری عمدی می تواند به یک فاجعه و جنایت بزرگ تبدیل شود.

می‌توان انسانی با قد دو برابر قد انسان معمولی شکل داد. یا دستکاری ژنتیکی باعث تغییر در خصوصیات دیگری شود که انسان‌هایی با ویژگی های غیرمعمول و باورنکردنی به بار بیاورد. انسانهایی باهوش برتر،خودآگاهی ناشناخته و شخصیتی هیبریدی که احساسات غیرانسانی خواهدداشت.

اصلاح ژنتیک انسان می‌تواند به عنوان یک ابزار و سلاح بیولوژیکی مورد سوء استفاده قرار بگیرد.

دانشمندان آلمانی برای نخستین‌بار ژنی را شناسایی کرده‌اند که تنها در انسان‌ها وجود داشته و باعث پیچیده‌تر شدن مغز انسان نسبت به سایر گونه‌ها شده است.

در حالیکه انسان ۹۹ درصد ژن‌هایش با شامپانزه‌ها مشترک است، از مغز سه برابر بزرگتر برخوردار است؛ دانشمندان بر این باورند که ژنوم انسان احتمالا در طول تکامل برای ایجاد چنین رشدی تغییر یافته باشد.

دانشمندان موسسه زیست‌شناسی سلولی و ژنتیک ماکس‌پلانک بر این باورند که ژن مذکور در حدود پنج میلیون سال قبل ظاهر شده است. ژن  ARHGAP11B با تکثیر سلول‌های بنیادی قاعده مغز مرتبط بوده که منجر به افزایش تعداد نورون‌ها در نوقشر نئوکورتکس شده است؛ این منطقه مغزی، مرکز استدلال، زبان و ادراک حسی است.

محققان، جمعیت‌های فرعی سلولهای بنیادی مختلف مغز انسان را جدا کرده و ژنهای فعال در هر نوع سلول را شناسایی کردند.

آن‌ها ژن  ARHGAP11B را شناسایی کردند که در خویشاوندان نزدیک انسان وجود داشته اما در شامپانزه‌ها غایب است.

آزمایشات بر روی جنین موش‌ها نشان داد که این ژن تاثیر بسیار زیادی بر رشد مغز دارد. جنین‌هایی که این ژن به آن‌ها تزریق شده بود، مناطق مغزی بزرگتری داشته و برخی از ویژگی سطح چین‌خورده مغز انسان برخوردار بودند که باعث قرار گرفتن بافت بیشتر در جمجمه می‌شود؛ اگرچه ممکن است این ژن تنها یکی از چندین تغییر ژنتیکی باشد که هوش انسان را منحصربه‌فرد کرده است.

دانشمندان معتقدند که هوش انسان احتمالا با چگونگی شکل‌گیری سلول‌های مغز و نه اندازه آن مرتبط بوده است.

به ندرت می توان یک ژن خاص را یافت که به تنهایی یکی از خصایص انسان را شکل دهد؛ مجموعه‌ای از ژن ها در ویژگی‌های فردی از جمله رنگ چشم، رنگ پوست، قد، وزن و غیره ایفای نقش می کنند.  حتی جنسیت را یک کروموزوم و ژن خاص تعین نمیکند زیرا در نوعی هویت جنسی متناقض، فرد خصوصیات جسمی عادی دارد ولی شخصیت جنسی متفاوت دارد یعنی ژنهای مربوط به خصوصیات شخصیت مربوط به جنسیت روی کروموزومهای غیر جنسی قرار دارند . چنین موضوعی در مورد هوش نیز صادق است و حتی با کشف ۵۲ ژن مربوط به هوش ، باز هم نمی‌توان انتظار داشت به راحتی و با تغییرات ژنتیکی بتوان کودکانی باهوش و نابغه ساخت.

استفاده از میمون‌های ترانس‌ژنیک برای مطالعه‌ی ژن‌های مرتبط با تکامل انسان اقدام بسیار خطرناکی است. یک مؤسسه‌ در چین اعلام کرد میمون‌هایی را تولید کرده است که دچار اختلالات روانی شدیدی هستند.

هنوز هم بزرگ‌ترین معما، هوش انسان است. چیزی که ما می‌دانیم این است که مغز اجداد انسان‌نمای ما به‌سرعت ازلحاظ اندازه و قدرت رشد کرده است.

دانشمندان برای پیدا کردن ژن‌هایی که موجب این تغییرات شده‌اند، تفاوت‌های ژنوم بین انسان‌ها و شامپانزه‌ها را مورد بررسی قرار داده‌اند. میزان تشابه ژنوم این دو گونه با هم ۹۹ درصد است. سیکلا می‌گوید هدف، مکان‌یابی «جواهرات ژنوم» ما است یعنی بخش‌هایی از DNA که موجب می‌شوند ما به‌عنوان گونه‌ی انسان منحصر‌به‌فرد باشیم.

یکی از ژن‌های کاندیدای معروف FOXP2  نامیده می‌شود که به‌دلیل پیوند احتمالی آن با تکلم در انسان به نام «ژنِ زبان» نیز معروف است یک خانواده‌ی بریتانیایی که یک نسخه‌ی غیرطبیعی از این ژن را دریافت کرده بودند، دارای مشکلات تکلم بودند . دانشمندانی از توکیو تا برلین این ژن را در موش دچار جهش کرده و با استفاده از میکروفون‌های فراصوت به صداهای آن‌ها گوش دادند تا ببینند که آیا صدای موش‌ها در اثر این جهش دچار تغییر شده است.

چین با استفاده از جدیدترین ابزارهای ژنتیکی و تجهیزات به پرورش میمون‌ها پرداخته است این کشور سالانه بیش از ۳۰هزار میمون صادر می‌کند . تلاشی که موجب جذب دانشمندان خارجی می‌شود که برای انجام آزمایش‌های خود به میمون نیاز داشتند. سیکلا و سه نفر از همکارانش در سال ۲۰۱۰ مقاله‌ای را با عنوان «اخلاقیات استفاده از نخستی‌های غیرانسانی برای مطالعه آنچه ما را انسان کرده است»، نوشتند و در آن نتیجه‌گیری کردند که نمیتوان پایان هیبرید انسان را پیش‌بینی کرد و ژن‌های مغز انسان نباید هیچگاه به مغز میمون‌هایی مانند شامپانزه‌ها اضافه شود، چرا که آن‌ها بسیار شبیه ما هستند. ژاکلین گلوور استاد دانشگاه کلرادو که یکی از نویسندگا مقاله بوده است، می‌گوید: انسانی‌کردن میمون‌ها معادل آسیب رساندن به آن‌ها است. آن‌ها کجا زندگی خواهند کرد و چه کاری انجام خواهند داد. موجودی را خلق نکنید که در هیچ زمینه‌ای از زندگی دارای معنا نباشد. براستی چه کسی پاسخگو خواهد بود به این که میمون با آگاهی نیمه انسانی خلق شود.

پژوهشگران چینی با استناد به آزمایش‌های خود می‌گویند که انتظار دارند درنهایت میزان هوش و اندازه‌ی مغز میمون‌های ترانس‌ژنیک افزایش یابد.

تولد دو دختر نوزاد اصلاح‌ ژنتیک شده در چین به‌‌شدت خبرساز شد و قضیه تا آنجا پیش رفت که حتی حکم تعلیق فعالیت هی جیانکوی، دانشمند مسئول این پروژه نیز صادر شد.

اوضاع پیچیدگی بیشتری به خود گرفته؛ چراکه دانشمندان می‌‌گویند ممکن است مغز این نوزدان به‌‌گونه‌‌ای دستخوش تغییراتی شده باشد که نتیجه‌ی آن، بهبود قدرت شناخت و حافظه‌‌ی کودکان شود.

این دوقلوها که به نام‌‌های «لولو» و «نانا» معرفی شدند،  اولین موارد از انجام اصلاح ژنتیک انسانی با تکنیک کریسپر CRISPR در جهان شناخته می‌شوند. هدف از انجام این اصلاحات، به‌‌زعم دکتر هی جیانکوی، ایجاد مصونیت دربرابر ویروس HIV عنوان شد. در حال حاضر، تحقیقات نشان می‌دهد که همان تغییرات انجام‌‌شده در DNA این دختران یعنی حذف ژن CCR5 موجب افزایش هوش موش‌‌های آزمایشگاهی می‌‌شود.

آلکینو. جی. سیلوا، یکی از زیست‌‌عصب‌‌شناسان دانشگاه کالیفرنیا در لس‌‌آنجلس UCLA است که نتایج پژوهش‌‌های آزمایشگاهی او، حاکی از نقش ژن CCR5 در بهبود حافظه و توانایی مغز در ایجاد ارتباطات جدید است. او می‌‌گوید: این اصلاح بر مغز نوزادان مؤثر خواهد بود. ساده‌ترین تفسیر این است که این جهش‌ها احتمالا تاثیراتی بر عملکرد شناختی دوقلوها خواهد داشت.  پروژه‌‌ای که شاید بتوان آن را به‌‌عنوان بخشی از مسابقه‌‌ی بیوتکنولوژی بین دو کشور چین و ایالات متحده تلقی کرد و حذف HIV فقط سرپوشی بر این مسابقه تسلیحات زیستی است.  این دانشمند چینی قطعا از ارتباط بین CCR5 و تاثیر آن بر شناخت آگاه بوده است. حذف این ژن از موش‌ها می‌‌تواند به‌‌طور قابل‌توجهی حافظه‌ی آن‌ها را بهبود بخشد.

CCR5 نقش یک عامل سرکوبگر را برای خاطرات و ارتباطات سیناپسی مغز دارد. افرادی که حداقل یک کپی از این ژن را نداشته باشند، شانس بالاتری را در کسب درجات عالی‌‌تر در تحصیلات خواهند داشت و در امور روزمره، نیز هوش و ذکاوت بیشتری از خود نشان می‌‌دهند. توماس کارمیکائیل، زیست‌شناس دانشگاه UCLA می‌گوید: ما اولین کسانی هستیم که کارکرد ژن CCR5 را در مغز انسان گزارش می‌کنیم و از نقش آن در رسیدن به درجات بالاتر تحصیلات سخن می‌‌گوییم. او ارتباط این ژن را با موفقیت‌‌های آموزشی، امری «وسوسه‌انگیز» می‌خواند؛ ولی می‌‌گوید هنوز نیاز به مطالعات بیشتری وجود دارد. تفاوت فاحشی میان تلاش برای حل مشکلات بیماران و اقدام برای ایجاد یک «برتری ژنتیکی» وجود دارد.

پنج – صفات چندژنی و ژن‌های تاریک

صفات می‌توانند تحت تأثیر چند ژن قرار داشته باشند. این ژن‌ها ممکن است همگی بر روی یک کروموزوم، یا حتی چند کروموزوم مختلف قرار داشته باشند و به این حالت صفات چندژنی می‌گویند. تعیین اثر و سهم هر کدام از ژن‌ها در فنوتیپی که فرد نشان می‌دهد بسیار دشوار است. طول قد و رنگ مو از جمله این صفات چندژنی هستند. برخی صفات مانند رنگ چشم توارث‌پذیری بالایی دارند و به سهولت به نسل بعدی منتقل می‌شوند. اما با این حال، حتی صفات با توارث‌پذیری بالا نیز در طول رشد تحت تأثیر عوامل محیطی قرار می‌گیرند و این موضوع در مورد هوش به قدری پیچیده است که به سادگی نمی‌توان نقش وراثت و محیط را از یکدیگر تفکیک کرد، زیرا هوش یک صفت چندژنی است که از تعامل شمار زیادی ژن تأثیر می‌پذیرد. پژوهشگران دریافته‌اند میزان توارث‌پذیری بهره‌ی هوشی IQ بین ۰/۷ تا ۰/۸ است، به این معنی که ۷۰ تا ۸۰ درصد هوش ناشی از عامل وراثت است. جنسیت نیز جز صفات چندژنی است، در مورد ترنس‌جندر یعنی هویت جنسی متناقض، هم صفات چندژنی دخالت دارند یعنی کروموزوم‌های جنسی X وY خصوصیات اولیه و ثانویه جنسی را تعیین میکنند اما خصوصیات شناختی جنسیت توسط ژن‌های دیگری بروز می‌کند که روی کروموزوم‌های دیگر قرار گرفته است.

اختلالات عصبی و ‌رفتاری مانند بسیاری دیگر از صفات تحت تأثیر هر دو عامل وراثت و محیط قرار دارند و معمولا ژن‌های ایجادکننده‌ی این اختلالات شناخته شده نیستند.

تیمی از محققین دانشگاه VU آمستردام کشف ۴۰ ژن جدید را گزارش کرده اند که با هوش انسان مرتبط هستند. در این پژوهش به ۵۲ ژن مؤثر بر هوشمندی اشاره شده که البته برخی از آنها قبلاً کشف شده بودند، ضمن اینکه بسیاری از آنها کارکردهای شناخته شده دیگری نیز دارند و در روند رشد مغز نقش بالقوه را ایفا می‌کنند.

این تحقیق گسترده روی پایگاه داده‌ای مشتمل بر ۷۸ هزار کودک و بزرگسال اروپایی انجام شده که اطلاعات حاصل از «بایوبانک» Bio Bank انگلستان که ژنوم کامل افراد داوطلب را نمونه گیری و آنالیز می‌کند و داده‌های افراد بسیار باهوش و نتایج مطالعات روی دوقلوها را در بر می‌گیرد. این پژوهشگران از دو روش متفاوت ارزیابی ژنوم برای تعیین ژن‌های مرتبط با هوش استفاده کردند و به ۵۲ ژن رسیدند یعنی  هوش جز صفات چندژنی است و ژنها بصورت درهم‌تنیده عمل میکنند.

برخی از ژن‌های کشف شده با اختلالاتی نظیر اوتیسم، شیزوفرنی و آلزایمر هم ارتباط دارند و به معنای آن است که ژن‌ها کارکرد چندگانه و ترکیبی دارند.  در واقع به ندرت می‌توان یک ژن خاص را یافت که به تنهایی یکی از صفات انسان را شکل دهد؛ معمولاً مجموعه‌ای از ژن‌ها در ویژگی‌های فردی از جمله رنگ چشم، رنگ پوست، قد، وزن و غیره ایفای نقش می‌کنند. چنین موضوعی در مورد هوش نیز کاملاً صادق است و حتی با کشف۵۲ ژن مرتبط با هوش، باز هم نمی‌توان انتظار داشت که تمام ژن‌هایی که در هوش موثر هستند کشف شده‌اند.

سال‌ها است پژوهشگران به‌دنبال یافتن ژن‌های انفرادی مؤثر بر افسردگی هستند؛ اما پژوهشی جدید نشان می‌دهد که چنین تلاشی بی‌نتیجه است.

پژوهشی جدید درمورد افسردگی، در زمینه‌ی یافتن ژن‌های انفرادی مسئول اختلال خلقی عمده را بی‌اعتبار کرده است. البته این یافته‌ها به این معنا نیستند که افسردگی هیچ‌گونه پایه‌ی ژنتیکی ندارد یا به ارث نمی‌رسد اما به این معنا است که هیچ ژنی وجود ندارد که در این زمینه به‌تنهایی عمل کند. تلاش برای یافتن یک تک ژن یا تعداد معدودی ژن که به‌تنهایی مسئول افسردگی یا هوش باشند، محکوم به شکست است. هر زمان که کسی ادعا می‌کند ژن مسبب یک صفت پیچیده را شناسایی کرده است، باید به آن مشکوک شد. افسردگی تحت‌تاثیر واریانت‌های ژنی بی‌شماری قرار می‌گیرد که هر کدام از آن‌ها یک اثر کوچک دارد. صفات ژنهای ترکیبی بدان معنا است که هنوز دلیل خوبی برای مطالعه‌ی DNA خود برای یافتن علل افسردگی داریم اما نمی‌توانیم تنها روی تک ژن‌ها تمرکز کنیم. درعوض پژوهشگران باید به‌دنبال یافتن شبکه‌های ژنی باشند که با هم همکاری دارند. ناکامی در یافتن چنین ارتباطات ساده‌ای تقصیر متخصصان ژنتیک نیست بلکه فرضیات مبتنی بر وجود ارتباط پایه‌ای بین رفتار و ژن‌های کاندیدا دچار اشکال است. یک مطالعه بین‌المللی که در دانشگاه ادینبورگ اسکاتلند انجام شده نشان می‌دهد که بیش از صد نوع ژن و تغییرات آن با افسردگی ارتباط دارد. متخصصان در این پژوهش اطلاعات مربوط به دو میلیون نفر در بیست کشور را مطالعه کرده‌اند.

اما در برخی موارد با مسئله‌ای راز آلود رو‌به‌رو می‌شویم . برخی از ژنوم‌های یک حیوان فاقد ژن‌های خاص هستند؛ اما همان ژن‌ها در گونه‌های مشابه حاضر بوده و در حیات حیوان نقش دارند. این ژن‌های مفقود، دی‌ان‌ای تاریک نامیده می‌شوند. برخی از این ژن‌های گمشده برای حیات ضروری هستند و بدون آن‌ها حیوان نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد. آن‌ها کجا هستند؟

پژوهشگران در حال توالی‌یابی ژنوم گونه‌ای از موش‌های صحرایی بودند که در بیابان‌ها زندگی می‌کنند. آن‌ها می‌خواستند ژن‌های مربوط به تولید انسولین در این گونه را مطالعه کرده و علت حساس بودن این گونه به دیابت نوع ۲ را تشخیص دهند. اینجا بود که آن‌ها با پدیده‌ی دی‌ان‌ای تاریک روبه‌رو شدند. گروه پژوهشی به دنبال ژن Pdx1 ژن کنترل کننده ترشح انسولین بودند؛ اما این ژن و ۸۷ ژن اطراف آن غایب بودند. برخی از این ژن‌های گمشده برای حیات ضروری هستند و بدون آن‌ها حیوان نمی‌تواند به زندگی خود ادامه دهد. پرسش این است که آن‌ها کجا هستند؟

نخستین سرنخ به دست آمده به ماده‌ی شیمیایی موجود در بافت‌های بدن موش اشاره داشت که توسط ژن‌های گمشده ساخته می‌شود. تنها در صورتی که ژن‌های موردنظر در ژنوم موجود باشند، ماده‌ی شیمیایی موردنظر می‌تواند تولید شود؛ بنابراین می‌توانیم بگوییم آنها واقعاً گم نشده بودند؛ بلکه از دید ما پنهان بوده‌اند. این حالت شبیه برهم‌نهی ذرات بنیادین است.

ژن‌هایی که ما به دنبال آنها هستیم غیر قابل تشخیص هستند تا اینکه گم شده باشند به همین دلیل ما توالی پنهان را دی‌ان‌ای تاریک نامیدیم. این نامگذاری با توجه به ماده‌ی تاریک صورت گرفت؛ ماده ای که تصور می‌کنیم ۲۵ درصد از جهان را تشکیل می‌دهد، اما نمی‌توانیم آن را تشخیص دهیم.

گونه‌ای از دی‌ان‌ای تاریک اخیرا در پرندگان پیدا شده است. پژوهشگران دریافتند که ۲۷۴ ژن از توالی ژنوم پرندگان مفقود شده‌اند. این ژن‌ها، شامل ژن لپتین، هورمون مسئول تنظیم انرژی، هم می‌شود که دانشمندان سال‌ها است نتوانسته‌اند آن را پیدا کنند. در این مورد هم، این ژن‌ها محتوای CG زیادی داشته و فراورده‌های آن‌ها در بافت بدن پرنده قابل تشخیص بود.

به‌طور خلاصه، جهش در دی‌ان‌ای یک ارگانیزم، تغییر ایجاد می‌کند؛ انتخاب طبیعی در مورد حفظ یا حذف آن تصمیم می‌گیرد و بدین ترتیب جهت تکامل تعیین می‌شود.

احتمال جهش ژن‌ها در مناطق مشخصی از ژنوم بیشتر است یعنی انتخاب طبیعی تنها نیروی پیش برنده‌ی تکامل نیست.

تاکنون، دی‌ان‌ای تاریک در دو گونه‌ی متفاوت و مجزا از حیوانات دیده شده است. اما هنوز گستردگی آن مشخص نیست. آیا ژنوم همه‌ی حیوانات، دی‌ان‌ای تاریک دارد و اگر نه، چه چیز موش صحرایی و پرندگان را اینقدر خاص کرده است؟

محیط زندگی می‌تواند بیان یک ژن کلیدی در مغز ما را تغییر دهد، پیش از این هم آگاه بودیم که ژن‌های متعددی بر سطح  هوش ما تاثیر می‌گذارند یعنی حذف یا اضافه یک ژن در فناوری ویرایش ژن می‌تواند به نتیجه گسترده غیر قابل پیش‌بینی ختم شود و همین عامل است که به نقص در ناخودآگاه می‌انجامد، علاوه بر این ژن‌ها عوامل شناختی دیگری را کنترل می‌کنند که از دید ما پنهان است، هوش و ژن‌ یک معادله نیست بلکه از هزاران معادله درهم‌تنیده تشکیل شده است.

سال‌های اخیر، موضوعات مربوط به صفات اپی‌ژنتیک در اخبار مربوط به ژنتیک پررنگ شده است. دلیل این پررنگ شدن هم مشخص است: مطالعات اپی‌ژنتیک یا پس‌زایشی یا فرا ژنی به ما اجازه می‌دهد تا پیوندهای جذاب بین عملکردهای ژنتیکی و تغییرات محیطی را بررسی کنیم. برای مثال، در زمان استرس زیاد، مانند تهدیدهای مداوم، خشونت یا تغذیه‌ی نامناسب، تغییرات فیزیولوژیکی در ارگانیسم می‌تواند ژن‌های فرد را با افزودن یا از بین بردن یک گروه شیمیایی که به‌طور موثر آنها را روشن یا خاموش کرده، نابود کند. این ویرایش همچنین می‌تواند روند دیگری را نیز طی کند؛ درواقع این امکان وجود دارد که نشان دادن عواطف فراوان نسبت به نوزادان و کارهایی مانند در آغوش گرفتن‌های مکرر، بیان ژن‌های آنها را به همان شیوه تغییر دهد. برخلاف دیگر اثرات محیطی، تغییرات اپی‌ژنتیک در بافت‌ها ممکن است به‌طور فرضی به نسل‌های آینده منتقل شوند، چیزی که به آن، حافظه سلولی یا هوش سلولی میگویند.

ژنتیک و محیط دو عامل اساسی در شکل‌گیری رفتارها و روند طبیعی بدن افراد هستند.

این موضوع در ابعاد روانشناختی نیز خود را نشان می‌دهد. به تازگی پروژه‌ای آغاز شده است که در آن به بررسی همزمان اثرات ژنتیک و محیط روی فرآیندهای شناختی و رفتارهای فرد و میزان تعدیل آنها از سوی هر یک از این دو عامل پرداخته می‌شود.

همان ژن‌هایی که ما را در برابر افسردگی آسیب‌پذیر می‌کنند، می‌توانند ما را به سمت مثبت‌اندیشی نیز سوق دهند.

اگر شما ژنی را دریافت کرده باشید که با بیماری روانی مرتبط باشد و افرادی که این نوع ژن مشابه را دارند نیز مورد مقایسه قرار دهیم، مشخص می‌شود که چه اتفاقی روی سلامت روان آنها در محیط رخ خواهد داد. باور ما این است که با وجود اینکه هیچ ژنی به تنهایی باعث بروز بیماری‌های سلامت روانی نمی‌شود، اما برخی از ژن‌ها می‌توانند افراد را در برابر اثرات محیط حساس‌تر کنند و این حساسیت می‌تواند باعث بهتر یا بدتر شدن وضعیت شود.

اگر شما آن دسته از ژن‌ها را در بدن خود داشته باشید و در یک محیط منفی نیز قرار داشته باشید، به احتمال زیاد برخی از گرایش‌های ذهنی منفی را در ذهنتان توسعه خواهید داد که منجر به اختلالات روانی می‌شوند. اما اگر شما این ژن‌ها را داشته و در یک محیط مناسب و مطلوب باشید، به احتمال زیاد برخی گرایش‌های ذهنی مثبت پیدا خواهید کرد که باعث افزایش انعطاف پذیری ذهنی شما خواهند شد.

پروفسور فاکس اکنون در حال انجام تحقیقات روی اثر ترکیبی ژنتیک و محیط زندگی افراد و روی فیلترهای ذهنی است. وی این پروژه را به نام  CogBIAS نامگذاری کرده است و سرمایه‌ی این پروژه در یک برنامه‌ی کاری از بودجه‌ی شورای تحقیقات اروپا تامین می‌شود.

شش – بحث و نتیجه‌گیری : توسعه مغز و درهم‌تنیدگی فرآیندهای مغزی‌

بی نهایت عامل دخیل هستند تا واکنشی در مغز برانگیخته شود من با تحقیقات همبستگی که که برای رفتار انسان چند عامل را مورد تحقیق قرار می‌دهند و سپس یک عامل را به یک رفتار وابسته می‌کنند خوشبین نیستم زیرا حتی برانگیختگی یک حس ساده مانند غم یا شادی تحت تاثیر واریانت‌های بسیار زیادی قرار دارد از دمای هوا گرفته تا ترشح هورمون دوپامین تا درجه حرارت بدن و…………… حال پژوهشگر می‌خواهد کدام عامل را کنترل کند؟ مگر رفتار انسان در فضایی ایزوله و خلا رخ می‌دهد؟ هستی در تعادل هوشیاری بسر می‌برد یعنی آگاهی بین تمام ذرات هستی تقسیم شده است و از سوی دیگر تعادل  هوشیاری بین سه سطح خودآگاهی و ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه مشترک برقرار است و اصلاح ژنتیک انسان سطح ناخودآگاه فردی را دچار نقص خواهد کرد و این تعادل هوشیاری را برهم خواهد زد مانند بذرهای دستکاری شده، مانند پس‌زدن عضو پیوندی بدلیل ناسازگاری.

ترنس‌جندر از نوع روانی یا هویت جنسی متناقض که به ناسازه جنس سوم شهرت دارد. نمونه تعارض در دو سطح ناخودآگاه فردی و خودآگاهی است و حتی عمل جراحی کمک به بهبود آن نخواهد کرد چون تعارض در سطح شناختی است. باید حقیقت را پذیرفت شما کدام اختلال شخصیت را میشناسید که با عمل جراحی بهبود یابد.

بین ترنس جندر جسمی با ترنس جندر روانی تفاوت وجود دارد که هر کدام از لحاظ شناختی تعریف خاص خود را دارد ولی متاسفانه با این تفاوت آشکار جسمی و روانی هر دو در یک ردیف قرار می‌گیرند و شاید این خطا عمدی باشد.

علایم آسیب اپی‌ژنتیک می‌توانند از نسلی به نسل بعد منتقل شوند؛ ولی آیا به‌راستی چنین چیزی ممکن است؟

پژوهشگرانی در کالیفرنیا مطالعه‌ای از زندانیان جنگ داخلی منتشر کردند که نتیجه‌ی قابل‌توجهی ارائه کرده بود. در این مطالعه گزارش شد که میزان مرگ‌و‌میر فرزندان پسر زندانیان جنگی که مورد خشونت واقع شده بودند و پس از جنگ به دنیا آمده بودند، در میانسالی ۱۰ درصد بیشتر از همسالانی بود که پدران آن‌ها چنین شرایطی را تجربه نکرده بودند. پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که این یافته‌ها حامی توجیه اپی‌ژنتیکی است.

براساس ایده اپی ‌ژنتیک، آسیب و تروما نشانه‌ای شیمیایی روی ژن‌های یک فرد به‌ جای می‌گذارد که قابل انتقال به نسل‌ بعد است. این علامت به‌طور مستقیم به ژن‌ها آسیبی نمی‌رساند؛ یعنی جهشی وجود ندارد بلکه در عوض روی مکانیسیمی که ژن‌ها طی آن به پروتئین‌های عملکردی تبدیل می‌شوند، یعنی فرایند بیان ژن تاثیر می‌گذارد. این تغییر، ژنتیکی نیست، بلکه فرا ژنی است. ما برخی از آثار تجربیات و آسیب و رنج روحی والدین و اجداد قبلی خود را به ارث می‌بریم.

مطالعات زیادی برای بررسی توراث‌پذیری آسیب و تروما روی فرزندان بازماندگان جنگ یا قربانیان فقر انجام شده است.

پس از لقاح، زمانی‌که اسپرم به تخمک می‌رسد، طی یک فرایند طبیعی که راه‌اندازی مجدد خوانده می‌شود، بیشتر علامت‌های شیمیایی روی ژن‌ها پاک می‌شود. درنهایت همان‌طور که تخم بارور شده، رشد و توسعه پیدا می‌کند، یک توالی از تغییرات سازمانی ژنتیکی مجددا اتفاق می‌افتد. پس چگونه علامت ناشی از یک تروما می‌تواند باقی بماند؟

تجربیات استرس‌زا می‌توانند ژن‌ها را در مغز ما روشن یا خاموش کنند. با شواهدی که درمورد ارتباط قوی محیط و تجربیات زندگی افراد با میزان بهره‌هوشی آنها به‌دست آمده است، شاید زمان آن رسیده باشد که پیرامون مفهوم باهوش بودن هم تاملی داشته باشیم. صفات پیچیده‌ و ترکیبی نظیر هوش در برگیرنده‌ی واریانت‌هایی از هزاران ژن می‌شود، این مباحث، محدودیت بسیار اساسی در توانایی ما برای پیش‌بینی یا کنترل صفات روانشناختی را آشکار می‌کنند.

بیشتر صفات تا حدودی توارث‌پذیر هستند و سایر تنوع ناشی از عوامل غیرژنتیکی است. استنباط رایج این است که اگر این ژن‌ها نیستند که موجب تفاوت ما از همدیگر می‌شوند، پس باید موردی مربوط‌ به محیط باشد. اگر چنین چیزی درست باشد و ما بتوانیم عوامل محیطی مؤثر را شناسایی کنیم، شاید بتوانیم آن‌ها را نیز کنترل کنیم. البته ما می‌دانیم که این امر حداقل تاحدودی درست بوده و بسیاری از عوامل محیطی مانند سلامت، تغذیه و آموزش مادران و نوزادان روی هوش تاثیر می‌گذارند.

پس از ژنتیک و محیط که در بیان صفات نقش دارند عامل سوم توسعه مغز است. صفات روانشناختی ما از تفاوت در ساختار فیزیکی و شیمیایی مغز ما مشتق می‌شوند و نمونه آن دوقلوهای یکسان با محیط پرورش یکسان ولی توسعه مغزی متفاوت ب

است. توسعه مغز نشانگر پیچیدگی رفتار و صفات انسان و غیرقابل پیش‌بینی بودن شخصیت انسان است.

ارتباطات نورونی مغز به‌طور شگفت‌انگیزی پیچیده بوده و سرهم‌بندی معجزه‌آسای آن وابسته به تعداد بی‌شماری فرایندهای سلولی و توسعه‌ای متکی به عمل هزاران ژن  و ریزلوله‌ عصبی است. تنوع این ژن‌ها است که به‌نوعی بر هوش دلالت می‌کند. این ژن‌ها کدکننده‌ی یک برنامه‌ی توسعه هستند ولی کدکننده‌ی نتیجه‌ی صریحی نیستند. آنچه آن‌ها کد می‌کنند، مجموعه‌ای از قوانین ناهشیارانه است که تعاملات بیوشیمیایی میلیون‌ها ملکول پروتئینی را هدایت می‌کنند و تعیین می‌کنند که کدام ژن‌ها در جنینِ در حال توسعه، فعال یا غیرفعال شوند.

مجموعه‌های پیچیده‌ای از بازخوردها و تعاملات تضمین می‌کنند که ارگان‌های مختلف در محل درست خود توسعه پیدا کنند، انواع مختلف سلول تمایز پیدا کنند و تمام سلول‌های عصبی و مناطق مغز با هم در مسیری درست ارتباط پیدا کنند. ژن‌ها می‌توانند علت‌ها را مشخص کنند اما نتایج گاهی به‌طور قابل‌ملاحظه‌ای متغیر خواهد بود. این موضوع به‌خصوص درمورد مغز به‌علت طبیعت غیرخطی و خودسازماندهی آن که تفاوت‌های کوچک در یک مرحله می‌تواند پیامدهای آبشاری داشته باشد و در مراحل بعدی توسعه و تکثیر شود، واقعیت دارد. حتی در مورد دوقلوهای همسان که ساختار مغز آن‌ها بسیار شبیه به هم است، تنوع قابل ملاحظه‌ای بین آن‌ها وجود دارد. این امر در تفاوت در صفات روانشناختی نظیر هوش یا شخصیت منعکس می‌شود. نکته‌ی کلیدی این است این تغییر ناشی از عوامل محیطی یا چیزی خارج از فرد نیست؛ این موردی ذاتی در ارتباط با خود فرایندهای توسعه‌ای مغز است. سه عامل ژنتیک و محیط و توسعه مغز  در ارتباط  باهم هوش فرد را تعیین میکنند و عامل سوم یعنی فرآیندهای توسعه مغز مهمترین عامل در غیرقابل پیش‌بینی نبودن هوش است زیرا هوش یک معادله سه مجهولی نیست.

هنگام تولد مغز و ذهن ما نیز منحصر‌به‌فرد است، نه ‌فقط به‌علت ژنتیک ما بلکه به‌عنوان نتیجه‌ای از توالی بی‌تکرار رویدادهای توسعه‌ای که در مغز ما اتفاق می‌افتد. این امر در دقت مرتبط با پیش‌بینی ژنومیک صفات روانشناختی یک محدودیت اساسی ایجاد می‌کند. ما قطعا می‌توانیم از ژنتیک برای بررسی اثرات آماری بین جمعیت‌ها استفاده کنیم اما این ابزار، پیش‌بینی‌های مبهمی در سطح افراد فراهم می‌کند. مهم نیست که درک ما از دانش چقدر خوب باشد، ما هیچ‌گاه قادر نخواهیم بود که هوش افراد را با دقت زیاد براساس اطلاعات ژنومی پیش‌بینی کنیم. مطالعات همبستگی ارزش چندانی در علوم شناختی ندارد زیرا رفتار انسان در خلا شکل نمیگرد.

ژن‌ها صفات چندگانه را حمل می‌کنند برای بیان یک صفت خاص بصورت ترکیبی عمل می‌کنند علاوه بر این ژن‌های تاریک را داریم و صفات اپی‌ژنتیک که بصورت ناشناخته به توارث می‌رسند.

بهترین مثال کروموزوم‌های جنسی هستد که به تنهایی جنسیت کامل را منتقل نمی‌کنند و بصورت ترکیبی با ژن‌های ناشناخته دیگر فرآیندهای شناختی جنسی را انتقال می‌دهند یعنی ترنس‌جندر یا هویت جنسی متناقض نتیجه انتقال ناقص ژن‌های حامل فرایندهای شناختی است.  فرآیندهای شناختی با عمل جراحی قابل ترمیم نیستند.

دستکاری ژنتیک انسان برای ساخت هوش برتر انسانی خطری جدی برای آینده نزدیک بشریت است. زیرا این فرآیند به نقص در ناخودآگاه و فرآیندهای شناختی منجر می‌شود. حتی اگر هیبرید انسانی مانند انسان رفتار کند اما ناخودآگاهی مغشوش و ناقص خواهد داشت که با رزونانس هوش هستی قابلیت هماهنگی ندارد و اگر به ابرانسان و ابرهوش هیبریدی بینجامد چگونه انسان می‌خواهد این هوش ترکیبی را کنترل کند؟

گویا انسان میخواهد با ساخت فرانک اشتاین هوش ترکیبی به وجود خود خاتمه دهد. ما نمیدانیم در آینده جه اتفاقی خواهد افتاد اما به تنهایی حق تصمیم‌گیری در مورد هستی و طبیعت را نداریم.

منابع

[۱] ملیکا نصر اصفهانی *. ۱۳۹۹٫ تازه ترین اقدامات انجام شده در زمینه ی ویرایش ژن به کمک کریسپر. پژوهش های معاصر در علوم و تحقیقات . ۵۰-۶۵٫

[۲]مریم خضری، ناصر زارع. ۱۳۹۸٫ مروری بر ویرایش ژنوم گیاهی با واسطه CRISPR. دومین کنفرانس بین المللی و ششمین کنفرانس ملی کشاورزی ارگانیک و مرسوم

[۳] حسن دیانت‌مقدم، مصطفی خلیلی. ۱۳۹۷٫ فناوری ویرایش ژنومی کریسپر مبانی و کاربردها. میعاد اندیشه

[۴] دانیل گلمن، غلامحسین خانقانی، پیرایه کلهر. ۱۳۹۸٫ هوش هیجانی. نسل نواندیش

[۵] پاسخ¬هایی کوتاه برای پرسش¬های بزرگ. هاوکینگ، استیون. مزدا موحد. نشرنو. ۱۳۹۷٫

[۶] ناخوداگاه جمعی و کهن الگوها. یونگ، کارل گوستاو. مترجم: فرناز گنجی. انتشارات جامی. ۱۳۹۸٫

[۷] هوش اجتماعی. گلمن، دانیل. مترجم: محمدرضا بلوچ. انتشارات رخ مهتاب.

[۸] هستی و زمان. هایدگر، مارتین. مترجم: عبدالکریم رشیدیان. نشر نی.

[۹] نظریه کوانتوم. پاکینگور، جان. مترجم: ابولفضل حقیری قزوینی. انتشارات بصیرت. ۱۳۹۷٫

[۱۰] آگاهی پدیداری از منظر نظریه های بازنمودی ذهن. حسینی، سید محمد؛ بدیع، کامبیز. فلسفه و کلام. بهار و تابستان۱۳۹۲، سال چهل و یکم، شماره ۱

[۱۱] نسخه علی نوخاسته گرایی در مورد ویژگی آگاهی کیفی. خوشنویس، یاسر. نقد و نظر. تابستان ۱۳۸۹، سال پانزدهم، شماره ۲

[۱۲] ذهن توسعه یافته. کلارک، اندی؛ چالمرز، دیوید؛ رضایت، علیرضا. اطلاعات حکمت و معرفت. بهمن ۱۳۹۸، سال نهم، شماره ۱۱

[۱۳] دریفوس و تاریخ فلسفی هوش مصنوعی. محمدعلی خلج، محمدحسین. غرب شناسی بنیادی. بهار و تابستان ۱۳۹۳، سال پنجم، ش ۱

[۱۴] آگاهی و مسأله شکاف تبیینی. پور اسماعیل، یاسر. فلسفه. پاییز۱۳۸۶ ، سال ۳۵، شماره ۳

[۱۵] تحلیل نظریه ذهن بسط یافته و لوازم آن. پورقاسم شادهی، احمد؛ اکبری، رضا؛ علی زمانی، امیر عباس. تأملات فلسفی، بهار و تابستان ۱۳۹۶، شماره ۱۸

[۱۶] بررسی استدلال شفافیت به نفع بازنمودگرایی. پوراسماعیل، یاسر. نقد و نظر. بهار ۱۳۸۹ ، سال پانزدهم ، شماره۱

[۱۷] مسئله دشوار شعور و ثنوی گرایی ذاتی. اکبری، رضا. حکمت و فلسفه ، پاییز ۱۳۸۵ ، سال دوم، شماره ۳

[۱۸] رویارویی با مسئله آگاهی. دیوید چالمرز؛ لطفی، مرضیه. نقد و نظر . بهار ۱۳۸۹ ، سال پانزدهم ، شماره ۱

[۱۹] معانی چهارگانه ی آگاهی. غیاثوند، مهدی. ذهن، بهار ۱۳۹۰، شماره ۴۵

[۲۰] جان مک داول و واقع گرایی اخلاقی. ملایوسفی، مجید. پژوهشنامه فلسفه دین. پاییز و زمستان ۱۳۸۴ ، شماره ۶

[۲۱]Searle, John R. The rediscovery of the mind. MIT press, 1992.

[۲۲]Clark, Andy, and David Chalmers. "The extended mind." analysis 58, no. 1 1998): 7-19.

[۲۳]Chalmers, David J. The conscious mind: In search of a fundamental theory. Oxford university press, 1996.

[۲۴]Tye, Michael. "Philosophical problems of consciousness." The Blackwell companion to consciousness 2007): 23-35.

[۲۵]Schneider, Susan, and Max Velmans, eds. The Blackwell companion to consciousness. Wiley Blackwell, 2017.

[۲۶]Nagel, Thomas. "What is it like to be a bat?." The philosophical review 83, no. 4 1974): 435-450.

[۲۷]Hill, W. D., R. E. Marioni, O. Maghzian, S. J. Ritchie, S. P. Hagenaars, A. M. McIntosh, C. R. Gale, G. Davies, and I. J. Deary. "A combined analysis of genetically correlated traits identifies 187 loci and a role for neurogenesis and myelination in intelligence." Molecular psychiatry 24, no. 2 2019): 169-181.

[۲۸]Central Intelligence Agency. "History of the World Factbook". Retrieved September 1, 2019.

[۲۹]Central Intelligence Agency April 28, 200). "CIA Basic Intelligence Course". Retrieved September 1, 2019.

[۳۰]Federal Research Division, Library of Congress. "Library of Congress Country Studies". Retrieved September 1, 2019.

[۳۱]Ford, Brian J. "Cellular intelligence: microphenomenology and the realities of being." Progress in biophysics and molecular biology 131 2017): 273-287.

[۳۲]Gao, Qiang, Gao-Yi Tan, Xuekui Xia, and Lixin Zhang. "Learn from microbial intelligence for avermectins overproduction." Current opinion in biotechnology 48 2017): 251-257.

[۳۳]Allen, Rhianon, and Arthur S. Reber. "Unconscious intelligence." A companion to cognitive science 2017): 314-323.

[۳۴]Greenwald, Anthony G., and Mahzarin R. Banaji. "The implicit revolution: Reconceiving the relation between conscious and unconscious." American Psychologist 72, no. 9 2017): 861.

[۳۵]Tarassoli, Sam P. "Artificial intelligence, regenerative surgery, robotics? What is realistic for the future of surgery?." Annals of Medicine and Surgery 41 2019): 53-55.

[۳۶]de Araujo, Marcelo. "Editing the genome of human beings: CRISPR-Cas9 and the ethics of genetic enhancement." Journal of Evolution and Technology 27 2017): 24-42.

[۳۷]Deary, Ian J., Frank M. Spinath, and Timothy C. Bates. "Genetics of intelligence." European Journal of Human Genetics 14, no. 6 2006): 690-700.

[۳۸] Plomin, Robert, and Ian J. Deary. "Genetics and intelligence differences: five special findings." Molecular psychiatry 20, no. 1 2015): 98-108.

[۳۹]Plomin, Robert, and Sophie von Stumm. "The new genetics of intelligence." Nature Reviews Genetics 19, no. 3 2018): 148.

[۴۰]Sternberg, Robert J., Elena L. Grigorenko, and Kenneth K. Kidd. "Intelligence, race, and genetics." American Psychologist 60, no. 1 2005): 46.

[۴۱]Deary, Ian J., Wendy Johnson, and Lorna M. Houlihan. "Genetic foundations of human intelligence." Human genetics 126, no. 1 2009): 215-232.

[۴۲]Engelhardt, Laura E., Frank D. Mann, Daniel A. Briley, Jessica A. Church, K. Paige Harden, and Elliot M. Tucker-Drob. "Strong genetic overlap between executive functions and intelligence." Journal of Experimental Psychology: General 145, no. 9 2016): 1141.

[۴۳]Koza, John R., Martin A. Keane, Matthew J. Streeter, William Mydlowec, Jessen Yu, and Guido Lanza. Genetic programming IV: Routine human-competitive machine intelligence. Vol. 5. Springer Science & Business Media, 2006.

[۴۴]Deary, Ian J., Lars Penke, and Wendy Johnson. "The neuroscience of human intelligence differences." Nature reviews neuroscience 11, no. 3 2010): 201-211.

Hybrid intelligence pathology and the study of animal stem cell transplantation into human stem cells and the possibility of unwanted mutation and latent migration of transplanted stem cells to the brain and the formation of the nervous system

Similar to many great scientific discoveries, CRISPR has raised many ethical questions, which cannot be easily answered. It is a new genetic modification (GM) technology that can largely contribute to gene therapy advancement. GM has been performed mainly through the gene transfer technique. In this method, a healthy copy of a gene is transferred into the cell and replaced with a defective gene that is causing disease; whereas, the CRISPER method gives scientists the ability to directly modify defective genes. This technique also enables scientists to replace faulty DNA with a good one. CRISPER technology is used as a scissor for cutting and pasting DNA. With too much power comes too much responsibility. We have acquired our genetic map, which means that we have read our book of life and can rewrite it now. Although the researchers who are now working on the human-monkey hybrids are Spanish, they perform their experiments in China to circumvent relevant restrictions in Spain. The embryo was first genetically modified to deactivate genes that control organ growth. Nevertheless, ethical concerns raised during this experiment were to some extent because of fear of the migration of humans’ stem cells to the brain. How will human-animal hybrids develop self-awareness? The human-animal hybrid is called a chimera. Some countries are now secretly conducting broad studies on superhuman, universal soldiers, and intelligence engineering. Intelligence engineering leads to a defective unconscious mind and self-awareness. An unwanted release of this defection from laboratories may lead to hazards more deadly than COVID-19. Humans are born with self-awareness. Unconscious sources and codes alter and control the seed’s ability to recognize the season and sunlight. This allows us to grow the seeds in greenhouse conditions without being restricted by time. What has human done with plant Intelligence? The vast majority of plant breeding techniques have been used to prepare plants for cultivation aiming to erase the plant memory and eliminate plant sensitivity to environmental stimuli. Such plants are no longer sensitive to the length of daytime and do not sleep and awake to germinate at a certain time. As a result, they cannot adjust their life cycle to avoid cold or heat, and thus if they are not cultivated at a right time, they will die from cold or heat. The same attitude and genetic manipulation are applied to human beings, resulting in an unconscious alteration of human beings and the erasure of archetypes from human memory over time. The end of this process leads to social engineering and discrimination. Nobody knows what will happen in the end. ALI BIGDELI

Keywords: Crisper, Consciousness balance, Consciousness disorder, Intelligence engineering, Hybrid intelligence, Stem intelligence, Cell intelligence, Particle intelligence, Particle resonance, Simultaneous thinking, Clone , Epigenetics, Multigenic traits

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: Content is protected !!